ناپایدار و فانی و بی ثبات یکدم
یک دمه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
یک دمه. [ ی َ / ی ِ دَ م َ / م ِ ] ( ص نسبی ) ناپایدار و فانی و بی ثبات. ( ناظم الاطباء ).
- مقارنت یک دمه ؛ مصاحبت و همدمی فانی.
|| یک دم. یک لحظه :
صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست
یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست.
- مقارنت یک دمه ؛ مصاحبت و همدمی فانی.
|| یک دم. یک لحظه :
صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست
یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست.
سعدی.
کلمات دیگر: