سواقی. [ س َ ] ( ع اِ ) ج ِ ساقیه ، به معنی جوی خرد. ( غیاث اللغات ). رگهای خردتر از جداول. ( یادداشت بخط مؤلف ) : و سواقی انهاراز ایثار و نثار ازهار پنداری صفایح هندی آبدار است. ( جهانگشای جوینی ). و سواقی و انهار را مساحت نکند و نپیماید. ( تاریخ قم ص 107 ). و درختی که بر کنار جوی یا بر کنار سواقی و اودیه واقع شده باشد آنرا نشمارد. ( تاریخ قم ص 108 ). || ج ِ ساق ، بازو.