کلمه جو
صفحه اصلی

پیش قطار

فارسی به انگلیسی

[mil.] limber

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) نخستین شتر از شتران قطار کرده : هر سر مو کوکب خورشید چهر ناقه مگو پیش قطار سپهر. ( وحید )

لغت نامه دهخدا

پیش قطار. [ ق َ ] ( اِمرکب ، ص مرکب ) شتریکه پیش از دیگران بقطار رود. ( آنندراج ). نخستین شتر از شتران قطار کرده :
هرسر مو کوکب خورشیدچهر
ناقه مگو پیش قطار سپهر.
وحید ( در تعریف ناقه ).
بقادری که بدریای بیکران سخن
مرا بر اشترک موج کرد پیش قطار.
زلالی.

فرهنگ عمید

شتری که در قطار جلوتر از همه باشد، نخستین شتر از شتران قطارکرده.


کلمات دیگر: