کلمه جو
صفحه اصلی

بیوس

فرهنگ فارسی

آرزو، امید، خواهش، امیدواری، طمع
( اسم ) ۱ - انتظار . ۲ - توقع . ۳ - طمع
طمع بچیزی از هر نوع که باشد . یا امید و امیدواری بچیزی از هر نوع که بوده باشد .

فرهنگ معین

(بَ )( اِ. )۱ - چشمداشت ، توقع . ۲ - طمع . ۳ - امید، آرزو.

لغت نامه دهخدا

بیوس. [ ب َ ] ( اِمص ) ( اسم مصدر از بیوسیدن ) طمع بچیزی از هر نوع که باشد. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از فرهنگ اسدی ) ( از مهذب الاسماء ). طبع داشتن بود بچیزی از هر نوع که باشد. ( اوبهی ). آز و حرص. ( ناظم الاطباء ). طمع. || امید و امیدواری بچیزی از هر نوع که بوده باشد. ( از برهان ). امیدواری بچیزی. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). امید. ( ناظم الاطباء ). أمل. رجاء. ( السامی فی الاسامی ). امید و آرزو و از مصدر بیوسیدن و ریشه بوی که بویه از آنست. ( لغات شاهنامه ): التأمیل ؛ بیوسیدن و به بیوس افکندن. ( مجمل اللغه ). || انتظار. ( برهان ) ( اوبهی ). توقع. ( ناظم الاطباء ). انتظار کردن به چیزی. ( حاشیه لغت فرس اسدی نخجوانی ) : و هرچند که هوای وی از آن منقطع باشد دنیائی ، آخر بیوس ثواب آن جهانی باشدش. ( کشف المحجوب هجویری ص 127 ).
ای پهلوان کامروا اختیار دین
ای خلق را به بخشش و انعام تو بیوس.
محمدبن همام شهاب الدین.
کز این نامه هم گر نرفتی بیوس
سخن گفتن تازه بودی فسوس.
نظامی.
رزم بر بزم اختیار مکن
هست ما رابخود هزار بیوس.
ابن یمین.
با عقل کاردیده بخلوت شکایتی
میکردم از نکایت گردون پرفسوس
گفتم که جور اوست که اصحاب فضل را
عمر عزیز میرود اندر سر بیوس.
ابن یمین.
|| تواضع.( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). خضوع و فروتنی. ( ناظم الاطباء ). || چاپلوسی. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چاپلوسی. تملق. ( ناظم الاطباء ). || خواهش. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || نگرانی. || شهوت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. = بیوسیدن
۲. (اسم مصدر ) امید، آرزو: هرکه را همت بلند بُوَد / راه یابد به منتهای بیوس (ابن یمین: مجمع الفرس: بیوس ).

دانشنامه عمومی

بیوس (به اسپانیایی: Bellús) یک شهرستان در اسپانیا است که در Vall d'Albaida واقع شده است.
فهرست شهرهای اسپانیا
بیوس ۹٫۵ کیلومترمربع مساحت و ۳۸۵ نفر جمعیت دارد و ۱۸۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.


کلمات دیگر: