کلمه جو
صفحه اصلی

تنیزه

فارسی به انگلیسی

apron, foothill


corpuscle, apron, foothill

مترادف و متضاد

corpuscle (اسم)
ذره، گلبول، گویچه، تنیزه، جسمک

فرهنگ فارسی

دامن، دشت، دامنه کوه
( اسم ) دامن ( دشت کوه ) دامنه .

فرهنگ معین

(تَ زَ یا زِ ) (اِمصغ . ) دامن (دشت ، کوه )، دامنه .

لغت نامه دهخدا

تنیزه. [ ت َ زَ / زِ ]( اِ ) بمعنی طرف و دامن باشد، چنانکه گویند تنیزه کوه ، مراد از آن دامن کوه باشد. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از آنندراج ). و تنیزه دشت یعنی دامن دشت. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). کناره. حوالی. کمینگه. ( حاشیه هفت پیکر نظامی چ وحید ص 98 ) :
شاه بهرام از این قرار نگشت
سوی شیر آمد از تنیزه دشت.
نظامی ( هفت پیکر ایضاً ).

فرهنگ عمید

دامنۀ کوه: شاه بهرام از این قرار نگشت / سوی شیر آمد از تنیزۀ دشت (نظامی۴: ۵۸۸ ).


کلمات دیگر: