کلمه جو
صفحه اصلی

اژکان

فرهنگ فارسی

( صفت ) اژکهان
مردم کاهل و بیکار

فرهنگ معین

( اَ ) (ص . )تنبل ، کاهل . اژکهان و اژکهن و اژهان و اژهن نیز گویند.

لغت نامه دهخدا

اژکان. [ اَ ] ( ص ) ازکان. اژگان. مردم کاهل و باطل و مهمل و بیکار. مردم بیکار و جهول و کاهل و باطل. ( مؤید الفضلاء ). اژگهان. ازگهن. ( جهانگیری ). جمند. ( جهانگیری ).

فرهنگ عمید

= اژکهان

اژکهان#NAME?



کلمات دیگر: