کلمه جو
صفحه اصلی

استادکار

فارسی به انگلیسی

artful, artificer, craftsman, master


artful, artificer, craftsman, master, artisan, baseline, guide or draft, swell

فارسی به عربی

عامل , ماهر

مترادف و متضاد

workman (اسم)
کارگر، عمله، مزدور، فعله، استادکار، مزدبگیر

skillful (صفت)
ماهر، استادکار

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - ماهر و مسلط و استاد در صنعتی یا حرفه ای . ۲ - کارفرما استاد کار .

فرهنگ معین

( ~. ) (ص فا. ) ۱ - ماهر و مسلط و متخصص در صنعتی یا حرفه ای . در لفظ عامیانه اوساکار. ۲ - کارفرما.

لغت نامه دهخدا

استادکار. [ اُ ] ( ص مرکب ) اُستاکار. ماهر مسلط در صنعت یا حرفه ای :
شاگردپیشگان و خریطه کشان وی
استادکار تیر سپهرند بر زمین.
سوزنی.

فرهنگ عمید

۱. کسی که عده ای را در صنعتی یا حرفه ای آموزش می دهد.
۲. سرپرست و بزرگ تر کارگران در کارگاه صنعتی.

پیشنهاد کاربران

استادِکار: کارفرمای عمل.
( ( چون بپرداخت پیش استادکار نهاد و جهل خویش ظاهر گردانید. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۳۲۷ ) .

انجام کلیه امور ساختمان کاشی سرامیک رفع نم و رطوبت سرویسهای بهداشتی گچ کاری ولوله کشی وعیره

استاد کار: ( Master /Craftman ) [ اصطلاح فنی حرفه ای] استاد کار کسی است که به اعتبار دانش فنی یا تجربیات زیادی که کسب کرده است توانایی انجام دادن یک کار فنی شامل کلیه مراحل مربوط به انجام دادن آن کار را داشته باشد.


کلمات دیگر: