کلمه جو
صفحه اصلی

واکن کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) واکندن

لغت نامه دهخدا

واکن کردن. [ ک َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) واکندن. عیار. معایره. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به واکندن شود.


کلمات دیگر: