کلمه جو
صفحه اصلی

اسبان

فارسی به انگلیسی

horseflesh


فرهنگ فارسی

( آسبان ) ( صفت ) آسیابان .
آسیابان
آسیابان: کارگر آسیا، صاحب آسیا، کسی که در آسیاغلات را آردمیکند
روپوشهای تنک

فرهنگ معین

( آسبان ) (ص مر. ) آسیابان .

لغت نامه دهخدا

اسبان . [ اَ ] (ع اِ) روپوشهای تُنُک .


اسبان . [ اِ ] (ع مص ) پیوسته جامه ٔ سَبَنیّه پوشیدن . (منتهی الارب ). و سَبَن دهی است به بغداد.


( آسبان ) آسبان. ( ص مرکب ، اِ مرکب ) آسیابان :
هنوز این آس خون گردان از آن است
که آن بی آب دیده آسبان است.
نزاری قهستانی.

اسبان. [ اَ ] ( ع اِ ) روپوشهای تُنُک.

اسبان. [ اِ ] ( ع مص ) پیوسته جامه سَبَنیّه پوشیدن. ( منتهی الارب ). و سَبَن دهی است به بغداد.

فرهنگ عمید

( آسبان ) "


کلمات دیگر: