کلمه جو
صفحه اصلی

نازک عذار

فرهنگ فارسی

( صفت ) جوان نوخاسته که پوست چهره اش لطیف باشد: ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود . ( حافظ )

لغت نامه دهخدا

نازک عذار. [ زُ ع ِ ] ( ص مرکب ) که عذاری لطیف دارد. جوان نوخاسته که پوست صورتش لطیف است. که گونه ای شاداب و مو برنارسته دارد :
ز دست شاهد نازک عذارعیسی دم
شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود.
حافظ.


کلمات دیگر: