کلمه جو
صفحه اصلی

بهاء

فارسی به انگلیسی

beauty, elegance

فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] ( اِ. ) ۱ - روشنی ، درخشندگی . ۲ - زیبایی ، نیکویی . ۳ - زینت ، آرایش . ۴ - رونق .

لغت نامه دهخدا

بهاء. [ ب َ ] ( ع مص ) ( از «ب هَ ء» ) انس گرفتن. || نفهمیدن : ما بهأت ُ له ُ؛ نفهمیدم آنرا. || خالی ساختن خانه را از متاع و معطل ساختن. بهأ البیت ؛ خالی ساخت خانه را از متاع و معطل ساخت. ( منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) ناقة بهاء ؛ آنکه دوشنده را رام باشد. ( منتهی الارب ). ناقه که دوشنده را رام باشد.( آنندراج ). ماده شتری که دوشنده را رام باشد. ( ناظم الاطباء ). اشتر رام به نزدیک دوختن. ( مهذب الاسماء ).

بهاء. [ ب َ ] ( ع اِ ) ( از «ب هَ ی » ) خوبی و حسن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زیبایی. نیکویی. ( فرهنگ فارسی معین ). زیبایی. ( مهذب الاسماء ). || زینت. آرایش. ( فرهنگ فارسی معین ). || درخشندگی کفک شیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || روشنی. درخشندگی. رونق. ( فرهنگ فارسی معین ). روشنی. ( نصاب الصبیان ). || عظمت. کمال. || فر. شکوه. فره. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بها شود.

بهاء. [ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بخش شهریار است که در شهرستان تهران واقع است. و 194 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).

بهاء. [ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش شهریار است که در شهرستان تهران واقع است . و 194 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).


بهاء. [ ب َ ] (ع اِ) (از «ب هَ ی ») خوبی و حسن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زیبایی . نیکویی . (فرهنگ فارسی معین ). زیبایی . (مهذب الاسماء). || زینت . آرایش . (فرهنگ فارسی معین ). || درخشندگی کفک شیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || روشنی . درخشندگی . رونق . (فرهنگ فارسی معین ). روشنی . (نصاب الصبیان ). || عظمت . کمال . || فر. شکوه . فره . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بها شود.


بهاء. [ ب َ ] (ع مص ) (از «ب هَ ء») انس گرفتن . || نفهمیدن : ما بهأت ُ له ُ؛ نفهمیدم آنرا. || خالی ساختن خانه را از متاع و معطل ساختن . بهأ البیت ؛ خالی ساخت خانه را از متاع و معطل ساخت . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ص ) ناقة بهاء ؛ آنکه دوشنده را رام باشد. (منتهی الارب ). ناقه که دوشنده را رام باشد.(آنندراج ). ماده شتری که دوشنده را رام باشد. (ناظم الاطباء). اشتر رام به نزدیک دوختن . (مهذب الاسماء).


پیشنهاد کاربران

بَهاء به معنای قیمت ، ارزش ، مال نسبت به چیز است که ارزش یک چیز را که بپر دازیم یعنی بهاء آن را دادیم

معنی دو عبارت یا کلمه بها و بهاء بسیار متفاوت است. بها: قیمت و ارزشو. . . اما اگر با ء بیاید به معنی نور و روشنایی و فر و شکوه و. . . می دهد که اغلب به جای یکدیگر به کار می رود که باید دقت کرد.

بهاء. . . . با حمزه آخر در اول دعای سحر هم آمده از اوصاف الهی و اسماءمقدس هست به شکل بهی هم نوشته میشه.

بهاء یعنی ارزش وقیمت که می پردازیم.

به یعنی بهتر که اغلب به آن توجه نمیشود آ یعنی از آن پس بهامیشود بهترین یا به از آن . دراینجا معنی به از همه . وء آخر هم معنی خاصی ندارد ، چون مثلا مابهاءی نداریم مینویسیم بهای

سعر


کلمات دیگر: