کلمه جو
صفحه اصلی

اژدهاک

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - اژدها۲ - ضحاک

فرهنگ معین

(اَ دَ ) [ اوس . ] (اِمر. ) ۱ - اژدها. ۲ - ضحاک .

لغت نامه دهخدا

اژدهاک . [ اَ ژِ دَ / اَ دَ ] (اِخ ) ضحاک .(جهانگیری ). ضحاک ماران . (برهان ). ازدهاک . آژی دهاک .اَزی دهاک . ازدهاق (معرّب ). طبری گوید: بیوراسب ، و هو الازدهاق و العرب تسمیه الضحاک فتجعل الحرف الذی بین السین و الزای فی الفارسیة ضاداً و الهاء حأاً و القاف کافاً :
ایا شاهی که ملک تو قدیم است
نیابت برد تخت از اژدهاکا.

دقیقی .


جمشید تاج دار بیک اره سر برید
ده آک اژدهاک اسیر دو مار شد.

عبدالقادر نائینی .


ضحاک بیوراسپ ... و پارسیان ده آک گفتندی از جهت آنکه ده آفت و رسم زشت در جهان آورد از عذاب و آویختن و فعلهاء پلید، و آک را معنی زشتی و آفت است ، پس چون معرب کردند سخت نیکو آمد: ضحاک ، یعنی خندناک ، و اژدهاک نیز گفتند سبب آن علت بود که بر کتف بود، یعنی اژدهااند که مردم را بیوبارند. (مجمل التواریخ و القصص صص 25 - 26). رجوع به ضحاک و داستانهای ایران قدیم تألیف پیرنیا صص 21 - 22 شود. || آستیاگس . آخرین پادشاه سلسله ٔ ماد. اسم این شاه را هرودت آستیاگس نوشته و کتزیاس آستی گاس . راجع به اسامی پادشاهان ماد هشت جدول بدست آمده ، پنج از هرودت و سه از کتزیاس . در سه جدول از هشت جدول مذکور اسم این شاه اژدهاک نوشته شده ، نبونید پادشاه بابل اسم او را ایخ توویگو نویسانده و محققاً معلوم نیست که آستیاگس ، آستی گاس ونیز ایخ توویگو مصحف چه اسمی است ، ظن قوی این است که مصحف اژدهاک می باشد، زیرا مارآپاس کاتینا مورخ ارمنستان هم اسم او را چنانکه بیاید آشداهاک نوشته که همان اژدهاک است . بهرحال او پسر هووخشتر بود و مدت سلطنتش موافق روایات هرودت از584 تا 550 ق . م . در زمان او دولت ماد منقرض شد و وقایع چنین بود:
اوضاع آسیای غربی : وقتی که این شاه بتخت نشست ، دولت ماد بزرگترین دولت آسیای غربی بشمار میرفت و ابهتی ، که هووخشتر به ماد داده بود دلالت میکرد براینکه این دولت آتیه ٔ درخشان تری خواهد داشت ، ولی برخلاف انتظار، چنانکه در جای خود بیاید، دیری نگذشت که دولت مزبور بدست کوروش بزرگ منقرض شد (550 ق . م .). اژدهاک در بدو سلطنت خود خواست به جهانگیریهای هووخشتر ادامه دهد، ولی بزودی دریافت که اوضاع آسیای غربی و موقع دول همجوار مانع از این کار است ، زیرا اگر او میخواست از طرف مغرب توسعه یابد میبایست با دولت لیدی و بابل بجنگد. دولت اولی بواسطه ٔ زحمات آلیات و کرزوس قوی بود، با یونانیها و مصر روابط دوستانه ٔ محکمی داشت و بعلاوه دختر آلیات ملکه ٔ ماد بود. بابل هم پادشاهی داشت ، مانند بخت النصر فعال و بااراده و درافتادن با چنین سلطانی صلاح ماد نبود، بخصوص که خواهر اژدهاک ملکه ٔ ماد بشمار میرفت . از طرف دیگر لیدیه و بابل هم ، چون قوت ماد را می دیدند نمیخواستند بهانه ای برای جنگ ایجاد کنند. این بود که تقریباً در مدت سی سال صلح و آرامش مختل نشد و در این مدت بخت النصر استحکامات بابل را قوی کرد و این شهر را به اندازه ای آراست که بابل مجدداً مقام سابق خود را بازیافت و آنرا عروس شهرها و پایتخت آسیا گفتند. بعد از بخت النصر دوم ، در میان جانشینان او کسی پیدا نشد که کارهای اورا دنبال کند. نفاق داخلی ، که بواسطه ٔ وجود بخت النصر قوی و بااراده موقتاً فرونشسته بود، مجدداً شروع شد، چند نفر بتخت نشسته بزودی کشته شدند یا درگذشتند و بالاخره کاهنان بابل شخصی را نبونید (به بابلی نبونه خید) نام ، که از خانواده ٔ سلطنت نبود، بتخت نشاندند. از لوحه هائی که در بابل یافته اند، معلوم میشود که پدر این شخص کاهن معبد سین یعنی رب النوع ماه در حرّان بوده و شاید قرابتی با خانواده ٔ سلطنت آسور داشته .بهرحال او شخصی نبود که بتواند در چنین موقع باریک دولت بابل را اداره کند و فقط از این جهت او را بتخت نشاندند که در کنگاش کاهنان بر ضدّ پادشاه قبل شرکت داشت . با وجود این سستی داخلی آرامش بابل بواسطه ٔ ابهتی که دولت مزبور در زمان بخت النصر یافته بود، دوام داشت . سوریه حرکتی نمیکرد. حتی صور از بابل میخواست کسی را برای پادشاهی بدانجا بفرستد و مصر هم به مستملکات بابل طمع نمیورزید، ولی دولت ماد، که بخوبی از اوضاع داخلی بابل آگاه بود، موقع را مناسب دید که خیال دیرین خود را راجع به توسعه ٔ مملکت از طرف مغرب به موقع عمل بگذارد و پادشاه ماد با قشونی داخل بین النهرین گردید. کیفیات این جنگ معلوم نیست و حتی نمیدانیم مصادمه ٔ بین فریقین روی داده یا نه ، ولی از لوحه های نبونید پیداست که او از این پیش آمد بسیار مکدربوده ، ولی نه از جهت سیاسی ، بلکه از این جهت که نیت او در تعمیر معبد سین در حران به تأخیر افتاده بود. لوحه های او غالباً پر است از اطلاعات راجع به آثار عتیقه ٔ بابل ، بمعابد و استوانه هائی که در پی های معابد قدیم می یافت و نیز راجع بسلاطین بسیار قدیم بابل و اکد و غیره . از قشون کشی پادشاه ماد هم ، اگر اطلاعی میدهد، بطور اجمال و بمناسبت معبد حران است . از یک لوحه ٔ او چنین مستفاد میشود که اگر کوروش بر پادشاه مادخروج نکرده بود، جنگ ماد و بابل امتداد می یافت .
قیام کوروش بر پادشاه ماد: راجع به این واقعه اسنادی که وجود دارد عبارت است از نوشته های مورخین قدیم مانند هرودوت ، کتزیاس و غیره که چون بیشتر راجع به صباوت و جوانی کوروش و کارهای اوست ، جایش در تاریخ دوره ٔ پارسی است و بیاید. تفاوتهایی هم در نوشته های مورخین دیده میشود که در جای خود ذکر خواهد شد. خلاصه ٔ تمام این نوشته ها این است که کوروش بر پادشاه ماد یاغی شد ودر نتیجه ٔ جنگ یا جنگهائی همدان را گرفته دولت ماد را منقرض کرد، فقط گزنفون ، چنانکه در موقع خود ذکر خواهد شد، تسلط کوروش را بر ماد بطور دیگر شرح داده . بالاتر گفته شد که در حفریات بابل لوحه ای از نبونید بدست آمده . پادشاه بابل در این لوحه مفاد خوابی را که دیده بیان کرده و در آخر آن اشاره به بهره مندی کوروش و انقراض ماد میکند. این است مفاد لوحه : مردوک ، آقای بزرگ و [ سین ]، یعنی نور آسمان و زمین ، از دو طرف من ایستاده بودند. مردوک بمن گفت : نبونید پادشاه بابل ، آجر تهیه کن و معبد [ اخول خول ] را بساز تا [ سین ] آقای بزرگ در آنجا سکنی گزیند. من با کمال فروتنی به مردوک آقای خدایان ، گفتم معبدی را که تو نشان میدهی مادی ها و قشون بسیار آنها محاصره کرده اند. مردوک بمن جواب داد مادیهائی که تو از آنها سخن میرانی ،دیگر وجود ندارند، چنانکه مملکت ، پادشاه و اعوان و انصار او دیگر وجود ندارند. در سال سوم ، آنها [ یعنی پارسیها ] به جنگ او [ یعنی پادشاه ماد ] رفتند و کوروش پادشاه [ انشان ]، خادم جوان او [ یعنی مردوک ]با قوای خود افواج مادی را متفرق کرد و ایخ توویگو پادشاه ماد را اسیر کرده به مملکت خود فرستاد، نبونیداز این پیش آمد غیرمترقب مشعوف بود، چه می پنداشت که این واقعه او را به اجرای خیال خود، یعنی تصرف حرّان و ساختن معبدی برای [ سین ] در آنجا نزدیک کرده و نمیدانست که چند سال بعد خود بابل هم بدست کوروش خواهد افتاد. از مضمون لوحه چنین استنباط میشود که مادیها در این جنگ نسبت به بابلیها بهره مند بوده اند و قیام کوروش بر ماد موقتاً بابل را از دست رقیب قوی خلاصی بخشیده .
درباره ٔ اژدهاک (ایخ توویگوی بابلی ها یا آستیاگس یونانی ها) نمیتوان قضاوت کرد،زیرا نوشته های مورّخین قدیم نسبت به او متضاد است : هرودوت او را جبار و شدیدالعمل دانسته ، کتزیاس بعکس او را پادشاهی رئوف معرفی کرده و نیکلائوس دمشقی او را ستوده . بعضی مانند نلدکه عقیده دارند که نوشته های هرودوت راجع به آخرین پادشاه ماد از گفته های خانواده ٔ «هارپاگ » وزیر ایخ توویگو است و چون این خانواده ، چنانکه بیاید، دشمن شاه ماد بود، او را بد توصیف کرده . اما گفته های نیکلائوس دمشقی را هم اغراق آمیز میدانند. نتیجه این میشود که راجع به شخص آستیاک یا اژدهاک از جهت فقدان مدارک صحیحه نمیتوان چیزی گفت .
در پایان این مبحث لازم است علاوه کنیم : مارآپاس کاتینا مورخ ارمنستان عقیده داشت که اژدهاک در جنگی با تیگران پادشاه ارمنستان و دوست کوروش بقتل رسید. مورخ مذکور گوید (کتاب 18 - 22 مستخرج از کتاب موسی خورن ): از جهت دوستی تیگران با کوروش ، اژدهاک پادشاه ماد، از پادشاه ارمنستان ظنین شد. شبی خوابی دید بس هولناک که بروحشت او افزود و در نتیجه ٔ شوری با نزدیکان خود مصمم گشت که تیگران را خائنانه تلف کند بنابراین خواهر او «دیگرانوهی » را ازدواج کرد، تا بدستیاری وی قصد خود را انجام دهد. زن راضی نشد ببرادرش خیانت کند و سرّاً او را از نقشه ٔ میشوم اژدهاک آگاه ساخت . بعد، که پادشاه ماد میخواست در سرحد ماد و ارمنستان تیگران را ملاقات کند و او را بکشد، تیگران دعوت او را نپذیرفت و دشمنی خود را با اوآشکار کرد. پس از آن بزودی جنگ درگرفت و پنج ماه دوام یافت . بالاخره در جدالی که تیگران با اژدهاک کرد، او را کشت و خانواده اش را به ارمنستان برده در مشرق آرارات جا داد. عده ٔ زنان ، دختران ، پسران و سایر اسرا به ده هزار میرسید و ملکه آنوائیش نام داشت . راجع به روایت مورّخ مذکور باید گفت که برخلاف نوشته های مورّخین یونانی و رومی است .راست است که گزنفون ، چنانکه بیاید، تیگران نامی را اسم برده و او را پسر پادشاه ارمنستان دانسته ، ولی چنین روایتی را او هم ذکر نکرده . بعکس گزنفون گوید (درتربیت کوروش )، که پادشاه ارمنستان خواست از موقع استفاده کرده باج به پادشاه ماد ندهد، ولی کوروش از طرف او قشون به ارمنستان کشیده پادشاه آن را مطیع کرد،چنانکه او باج خود را داد، سپاهی هم به کمک مادیها که جنگی در پیش داشتند فرستاد و تیگران هم در ملازمت کوروش به ماد رفت . بنابر آنچه گفته شد روایت مارآپاس کاتینا را باید یکی از گفته های داستانی پنداشت . (ایران باستان صص 200 - 204).

اژدهاک. [ اَ ژِ دَ / اَ دَ ] ( اِخ ) ضحاک.( جهانگیری ). ضحاک ماران. ( برهان ). ازدهاک. آژی دهاک.اَزی دهاک. ازدهاق ( معرّب ). طبری گوید: بیوراسب ، و هو الازدهاق و العرب تسمیه الضحاک فتجعل الحرف الذی بین السین و الزای فی الفارسیة ضاداً و الهاء حأاً و القاف کافاً :
ایا شاهی که ملک تو قدیم است
نیابت برد تخت از اژدهاکا.
دقیقی.
جمشید تاج دار بیک اره سر برید
ده آک اژدهاک اسیر دو مار شد.
عبدالقادر نائینی.
ضحاک بیوراسپ... و پارسیان ده آک گفتندی از جهت آنکه ده آفت و رسم زشت در جهان آورد از عذاب و آویختن و فعلهاء پلید، و آک را معنی زشتی و آفت است ، پس چون معرب کردند سخت نیکو آمد: ضحاک ، یعنی خندناک ، و اژدهاک نیز گفتند سبب آن علت بود که بر کتف بود، یعنی اژدهااند که مردم را بیوبارند. ( مجمل التواریخ و القصص صص 25 - 26 ). رجوع به ضحاک و داستانهای ایران قدیم تألیف پیرنیا صص 21 - 22 شود. || آستیاگس. آخرین پادشاه سلسله ماد. اسم این شاه را هرودت آستیاگس نوشته و کتزیاس آستی گاس. راجع به اسامی پادشاهان ماد هشت جدول بدست آمده ، پنج از هرودت و سه از کتزیاس. در سه جدول از هشت جدول مذکور اسم این شاه اژدهاک نوشته شده ، نبونید پادشاه بابل اسم او را ایخ توویگو نویسانده و محققاً معلوم نیست که آستیاگس ، آستی گاس ونیز ایخ توویگو مصحف چه اسمی است ، ظن قوی این است که مصحف اژدهاک می باشد، زیرا مارآپاس کاتینا مورخ ارمنستان هم اسم او را چنانکه بیاید آشداهاک نوشته که همان اژدهاک است. بهرحال او پسر هووخشتر بود و مدت سلطنتش موافق روایات هرودت از584 تا 550 ق. م. در زمان او دولت ماد منقرض شد و وقایع چنین بود:
اوضاع آسیای غربی : وقتی که این شاه بتخت نشست ، دولت ماد بزرگترین دولت آسیای غربی بشمار میرفت و ابهتی ، که هووخشتر به ماد داده بود دلالت میکرد براینکه این دولت آتیه درخشان تری خواهد داشت ، ولی برخلاف انتظار، چنانکه در جای خود بیاید، دیری نگذشت که دولت مزبور بدست کوروش بزرگ منقرض شد ( 550 ق. م. ). اژدهاک در بدو سلطنت خود خواست به جهانگیریهای هووخشتر ادامه دهد، ولی بزودی دریافت که اوضاع آسیای غربی و موقع دول همجوار مانع از این کار است ، زیرا اگر او میخواست از طرف مغرب توسعه یابد میبایست با دولت لیدی و بابل بجنگد. دولت اولی بواسطه زحمات آلیات و کرزوس قوی بود، با یونانیها و مصر روابط دوستانه محکمی داشت و بعلاوه دختر آلیات ملکه ماد بود. بابل هم پادشاهی داشت ، مانند بخت النصر فعال و بااراده و درافتادن با چنین سلطانی صلاح ماد نبود، بخصوص که خواهر اژدهاک ملکه ماد بشمار میرفت. از طرف دیگر لیدیه و بابل هم ، چون قوت ماد را می دیدند نمیخواستند بهانه ای برای جنگ ایجاد کنند. این بود که تقریباً در مدت سی سال صلح و آرامش مختل نشد و در این مدت بخت النصر استحکامات بابل را قوی کرد و این شهر را به اندازه ای آراست که بابل مجدداً مقام سابق خود را بازیافت و آنرا عروس شهرها و پایتخت آسیا گفتند. بعد از بخت النصر دوم ، در میان جانشینان او کسی پیدا نشد که کارهای اورا دنبال کند. نفاق داخلی ، که بواسطه وجود بخت النصر قوی و بااراده موقتاً فرونشسته بود، مجدداً شروع شد، چند نفر بتخت نشسته بزودی کشته شدند یا درگذشتند و بالاخره کاهنان بابل شخصی را نبونید ( به بابلی نبونه خید ) نام ، که از خانواده سلطنت نبود، بتخت نشاندند. از لوحه هائی که در بابل یافته اند، معلوم میشود که پدر این شخص کاهن معبد سین یعنی رب النوع ماه در حرّان بوده و شاید قرابتی با خانواده سلطنت آسور داشته.بهرحال او شخصی نبود که بتواند در چنین موقع باریک دولت بابل را اداره کند و فقط از این جهت او را بتخت نشاندند که در کنگاش کاهنان بر ضدّ پادشاه قبل شرکت داشت. با وجود این سستی داخلی آرامش بابل بواسطه ابهتی که دولت مزبور در زمان بخت النصر یافته بود، دوام داشت. سوریه حرکتی نمیکرد. حتی صور از بابل میخواست کسی را برای پادشاهی بدانجا بفرستد و مصر هم به مستملکات بابل طمع نمیورزید، ولی دولت ماد، که بخوبی از اوضاع داخلی بابل آگاه بود، موقع را مناسب دید که خیال دیرین خود را راجع به توسعه مملکت از طرف مغرب به موقع عمل بگذارد و پادشاه ماد با قشونی داخل بین النهرین گردید. کیفیات این جنگ معلوم نیست و حتی نمیدانیم مصادمه بین فریقین روی داده یا نه ، ولی از لوحه های نبونید پیداست که او از این پیش آمد بسیار مکدربوده ، ولی نه از جهت سیاسی ، بلکه از این جهت که نیت او در تعمیر معبد سین در حران به تأخیر افتاده بود. لوحه های او غالباً پر است از اطلاعات راجع به آثار عتیقه بابل ، بمعابد و استوانه هائی که در پی های معابد قدیم می یافت و نیز راجع بسلاطین بسیار قدیم بابل و اکد و غیره. از قشون کشی پادشاه ماد هم ، اگر اطلاعی میدهد، بطور اجمال و بمناسبت معبد حران است. از یک لوحه او چنین مستفاد میشود که اگر کوروش بر پادشاه مادخروج نکرده بود، جنگ ماد و بابل امتداد می یافت.

دانشنامه عمومی

نام پادشاه ایرانی، آخرین پادشاه ماد، پدر ماندانا، پدربزرگ کوروش کبیر.


پیشنهاد کاربران

نام سلطنتی، آخرین پادشاه ماد، پدر ماندانا، پدربزرگ کوروش کبیر ، به یونانی آستیاگس یا آستیاگ


کلمات دیگر: