کلمه جو
صفحه اصلی

وبه

فرهنگ فارسی

زیرکی . یا بزرگ منشی یا دانستن

لغت نامه دهخدا

وبه. [ وَ ب َه ْ ] ( ع مص ) به معنی وَبْه ْ. ( المنجد ). فطانت. ( المنجد ). دانستن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وبه شود.

وبه. [ وَب ْه ْ ] ( ع اِمص ) زیرکی. || بزرگ منشی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تکبر و بزرگ منشی. ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) دانستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || باک داشتن. ( المصادر زوزنی ) ( ناظم الاطباء ): فلان لایوبه به ( به صیغه مضارع و مجهول )؛ یعنی باک نیست به وی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).

وبه . [ وَ ب َه ْ ] (ع مص ) به معنی وَبْه ْ. (المنجد). فطانت . (المنجد). دانستن . (ناظم الاطباء). رجوع به وبه شود.


وبه . [ وَب ْه ْ ] (ع اِمص ) زیرکی . || بزرگ منشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تکبر و بزرگ منشی . (ناظم الاطباء). || (مص ) دانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || باک داشتن . (المصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء): فلان لایوبه به (به صیغه ٔ مضارع و مجهول )؛ یعنی باک نیست به وی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: