کلمه جو
صفحه اصلی

بنیز

فرهنگ فارسی

کلمهای است که بجای نیزیاایضابکاربرده شده
۱ - هرگز حاشا . ۲ - زود بشتاب . ۳ - نیز ایضا .
دیگر . یا هرگز و حاشا . یا گاهی در میان سخن بجای نیز هم بکار برند که بعربی ایضا گویند .

فرهنگ معین

(بِ ) (ق مر. ) ۱ - هرگز، حاشا. ۲ - زود، به شتاب . ۳ - ایضاً، نیز.

لغت نامه دهخدا

بنیز. [ ب ِ ]( ق مرکب ) دیگر. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
خون انبسته همی ریزم بر زرین رخ
زان که خونابه نماندستم در چشم بنیز.
شاکر بخاری.
نه آن زین بیازرد روزی بنیز
نه او را از این اندهی بود نیز.
ابوشکور.
نباشد کسی را پس از من بنیز
بدین گونه اندر جهان چارچیز.
فردوسی.
اگر بازآیدم دلبر نیندیشم بنیز از دل
اگر بازآیدم جانان نیندیشم بنیز از جان.
قطران.
در مدح ناکسان نکنم کهنه تن بنیز
زآن پاک نایدم که شود کهنه پیرهن.
ازرقی.
آرزو بیش از این بنیز مخواه
کآنچه یزدان نهاده بود رسید.
محمدبن نصیر.
|| هرگز و حاشا. ( آنندراج ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). هرگز. ( رشیدی ) ( اوبهی ) :
خوی تو با خوی من بنیز نسازد
سنگ دلی خوی تست و مهر مرا خوی.
خسروی.
دو شیرین تر از جان وفرزند چیز
همانا که چیزی نباشد بنیز.
فردوسی.
|| گاهی در میان سخن بجای نیز هم بکار برند که بعربی ایضاً گویند. ( برهان ). گاه مانند کلمه موصول بمعنی نیز و ایضاً استعمال میگردد. ( ناظم الاطباء ). نیز. ایضاً. ( فرهنگ فارسی معین ) :
کسی را که درویش باشد بنیز
ز گنج نهاده ببخشیم چیز.
فردوسی.
کند چون بخواهد ز ناچیز چیز
که آموزگارش نباشد بنیز.
اسدی.
مدان از ستاره بی او هیچ چیز
نه از چرخ و نز چار گوهر بنیز.
اسدی.
که بر ایزد این گفت نتوان بنیز
که بد پادشا و نبدش ایچ چیز.
اسدی.
|| تعجیل و زود. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). زود. ( انجمن آرا ) ( رشیدی ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). زود. بشتاب. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. نیز، ایضاً: نه آن زاین بیازرد روزی بنیز / نه این را از آن اندهی بود نیز (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۱۰۲ ).
۲. هرگز: خوی تو با خوی من بنیز نسازد / سنگ دلی خوی توست و مهر مرا خوی (خسروی: لغت نامه: بنیز ).

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۱°۴۰′۱۰″ شمالی ۵۶°۳′۴۸″ شرقی / ۳۱٫۶۶۹۴۴°شمالی ۵۶٫۰۶۳۳۳°شرقی / 31.66944; 56.06333
«برج تاریخی «بنیز» ثبت ملی شد/ احیای تنها سازه دفاعی روستای بنیز». خبرگزاری مهر. ۲۷ بهمن ۱۳۹۳.
بنیز، روستایی از توابع بخش بهاباد شهرستان بافق در استان یزد ایران استدربارهٔ بنیز
گفته می شود بنیز اصلش بنه ببیز بوده یعنی جایی که پسته های وحشی را الک می کردند. ممکن است بنه خیز هم بوده است. کل روستا با مناطق ییلاقی و قشلاقی ۱۵۵۰ هکتار مساحت، زمین است که از شرق به ببروییه و روستای مخروبه ده سید محمد یزدی، شمال باب دهوییه و غرب جلال آباد و چاه میر و جنوب بشکان محدود می شود.
اصل روستا از محلات معروف و به هم پیوسته به نامه های محله بالا، محله سر استخر، میان ده، تگ ده، بن کوچه و قلعه تشکیل شده است. برجی روی تپه که هنوز آثار آن باقی مانده است، برج دوم در وسط روستا که بغل حسینیه بوده و تخریب شده و برج سوم در کنار روستا معروف به برج حسین محمدی که هنوز باقی مانده است.

پیشنهاد کاربران

بنیز ( Beniz ) : در زبان ترکی به معنی چهره، صورت و رخ است


کلمات دیگر: