خجسته که نام گلی است
یمنه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( یمنة ) یمنة. [ ی َ ن َ ] ( ع اِ ) سوی راست. خلاف یسرة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). گویند: اخذ یمنة؛ أی ناحیة الیمین. و قعد یمنة؛ به سوی راست نشست. ( ناظم الاطباء ). سوی راست. ( دهار ).
یمنة. [ ی ُ ن َ ] ( ع اِ ) نوعی از چادرهای یمن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، یُمَن. ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) خجستگی. ( دهار ).
یمنه. [ ی ُ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) خجسته که نام گُلی است. ( یادداشت مؤلف ) ( از مهذب الاسماء ).
یمنة. [ ی ُ ن َ ] ( ع اِ ) نوعی از چادرهای یمن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، یُمَن. ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) خجستگی. ( دهار ).
یمنه. [ ی ُ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) خجسته که نام گُلی است. ( یادداشت مؤلف ) ( از مهذب الاسماء ).
یمنه . [ ی ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) خجسته که نام گُلی است . (یادداشت مؤلف ) (از مهذب الاسماء).
یمنة. [ ی َ ن َ ] (ع اِ) سوی راست . خلاف یسرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گویند: اخذ یمنة؛ أی ناحیة الیمین . و قعد یمنة؛ به سوی راست نشست . (ناظم الاطباء). سوی راست . (دهار).
یمنة. [ ی ُ ن َ ] (ع اِ) نوعی از چادرهای یمن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، یُمَن . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) خجستگی . (دهار).
کلمات دیگر: