کلمه جو
صفحه اصلی

بهره برداری


مترادف بهره برداری : استحصال، استخراج، استفاده، سود

فارسی به انگلیسی

exploitation


revenue operation, exploitation

فارسی به عربی

استغلال

مترادف و متضاد

utilization (اسم)
استفاده، مصرف، بکارگیری، بهره برداری، بکار بری، بکارگرفتگی

operation (اسم)
عمل، گردش، اداره، ساخت، بهره برداری، گرداندن، عمل جراحی، عملکرد

exploitation (اسم)
استخراج، بهره برداری، استثمار، انتفاع

استحصال، استخراج


استفاده، سود


فرهنگ فارسی

۱ - استفاده از سود چیزی . ۲ - عمل- برداشتن حاصل زراعت . ۳ - سهم گرفتن . ۴ - بفروش رساندن محصول کارخانه یا معدن

فرهنگ معین

( ~. بَ ) (حامص . ) ۱ - استفاده از سود چیزی . ۲ - عمل برداشتن حاصل زراعت . ۳ - سهم گرفتن . ۴ - به فروش رساندن محصول کارخانه یا معدن .

لغت نامه دهخدا

بهره برداری. [ ب َ رَ / رِ ب َ ] ( حامص مرکب ) استفاده از سود چیزی. || عمل برداشتن حاصل زراعت. ( فرهنگ فارسی معین ). برداشت حاصل. برداشت محصول. برخوردن از سود و نفع. عمل برداشتن حاصل ازکشتی یا کارخانه ای و غیره. برداشت دخل گرو کردن و حاصل مزرعه یا باغی تمتع بردن از عایدات هر عمل. ( یادداشت بخط مؤلف ). || سهم گرفتن. || بفروش رساندن محصول کارخانه یا معدن. ( فرهنگ فارسی معین ). || به انباز بردن یا متصرف شدن محصول اعم از کشت و کارخانه. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. بهره برداشتن، سود بردن.
۲. برداشتن حاصل زراعت.
۳. به دست آوردن و به فروش رساندن محصول کارخانه یا آنچه از معادن استخراج می شود.

دانشنامه عمومی

سود بردن از چیزی، کسب منفعت بواسطه موضوعی، از چیزی (مادی، غیرمادی) استفاده بردن


پیشنهاد کاربران

سود بردن

Utilization

Launch

انتفاعی . .


کلمات دیگر: