کلمه جو
صفحه اصلی

بهیج

عربی به فارسی

بزمي , جشني , شاد


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - شاد شادمان خوشحال . ۲ - نیکو نیک خوب .

فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] (ص . ) شادمان ، خوشحال .

لغت نامه دهخدا

بهیج. [ ب َ ] ( ع ص ) شادمان. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خوب و نیکو. قال اﷲتعالی : من کل زوج بهیج . ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). زیبا. ( ترجمان القرآن ). خوب و خوبروی. ( زمخشری ). || باشکوه. ( ترجمان القرآن ).

فرهنگ عمید

۱. شادمان، خوش حال.
۲. خوب، نیکو.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بَهِیجٍ: شاداب و بهجت آور
ریشه کلمه:
بهج (۳ بار)

«بهیج» به معنای زیبا، چشمگیر و سرور آفرین می باشد.


کلمات دیگر: