کلمه جو
صفحه اصلی

محسن خلیلی عراقی

دانشنامه عمومی

محسن خلیلی (زاده ۵ تیر ۱۳۰۸ تهران) کارآفرین، پیشکسوت صنعت گاز مایع در ایران و مؤسس تشکل های صنعتی و عضو هیئت امنا سازمان تأمین اجتماعی، عضو اتاق بازرگانی تهران است.
رئیس هیئت مدیره انجمن مدیران صنایع
رئیس هیئت مدیره کنفدراسیون صنعت ایران
رئیس هیئت مدیره انجمن صنفی کارفرمایان توزیع کننده گاز مایع ایران
رئیس هیئت مدیره انجمن صنایع لوازم خانگی
عضو هیئت امناء صندوق تأمین اجتماعی
عضو سابق هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی ایران و تهران
رئیس سابق هیئت مدیره اتاق مشترک ایران و بلژیک
خزانه دار اتاق بازرگانی ایران – کانادا
عضو مؤسس بانک کارآفرین
محسن خلیلی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه شاهپور تجریش و دوره دوم متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر و البرز ادامه داد. وی در سال ۱۳۲۸ وارد دانشگاه تهران شد و به تحصیل رشته الکترومکانیک در دانشکده فنی پرداخت. دوران تحصیل خلیلی همزمان با تحولات خطیری در کشور بود. وی نیز مانند بسیاری از هم نسلانش از سیاست دور نماند و برای آرزوهای آرمان خواهانه اش مبارزه نمود، به این ترتیب وی عضو انجمن اسلامی دانشگاه تهران شد. بعد از فارغ التحصیلی همراه پدرش محمود خلیلی که از صنعتگران به نام و بنیان گذار برق نوین کشور بود، برای یک سفر مطالعاتی به اروپا و آمریکا رفت. در سال بعد پس از بازگشت به ایران شرکت بوتان به اتفاق پدر و برادرش به ثبت رساند و در سال ۱۳۳۳ اولین نسل از محصولات گاز سوز را تولید کردند. بعد انقلاب ۵۷ که جو حاکم علیه سرمایه دارها بود، حکم مصادره بوتان نیز صادر شد، خلیلی توانست پس از حضور در ۲۵۴ جلسه دادگاه بوتان را از مصادره نجات دهد.
محسن خلیلی در پنجم تیرماه سال ۱۳۰۸ در تهران بدنیا آمد. وی فرزند سوم خانواده ای با نه فرزند بود. پدرش محمود خلیلی، کارخانه برق دولتی اشکودا را با همکاری چکسلواکی برای تأمین برق تهران تأسیس کرد. محسن خلیلی دوران ابتدایی را در مدرسه ۱۵ بهمن آغاز نمود و تا سیکل اول متوسطه در مدرسه شاهپور تجریش درس خواند و بعد دوره دبیرستان را دبیرستان های ایرانشهر و البرز گذراند.در سال ۱۳۲۸ وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۳۲ در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد
دوران دانشجویی او مصادف با ملی شدن صنعت نفت بود. او می گوید: در روز کودتا علیه مصدق، در محل دانشکده در امیرآباد بود که صدای انفجار و شلوغی را شنید و به سمت خانه مصدق حرکت کرد. وقتی به خانه مصدق رسید عده ای مشغول غارت خانه مصدق بودند و او از دیدن این وضع بشدت منقلب می شود : من گریه کنان از خیابان کاخ به خیابان دربند کوچه خلیلی خودم را رساندم. این مسیر شاید سه ساعت طول کشید. من با خود بسیار فکر کردم. از خودم پرسیدم محسن آیا کسانی که منزل مصدق را غارت می کردند آمریکایی بودند؟ پاسخ منفی بود. تمام آنان هم وطنان نا بخرد خودمان بودند.


کلمات دیگر: