کلمه جو
صفحه اصلی

بی شکه

فرهنگ فارسی

بی شکوه ٠ بی تشریفات ٠ بی کبکبه و دستگاه ٠

لغت نامه دهخدا

بی شکه. [ ش ُ ک ُه ْ ] ( ص مرکب )بی شکوه. بی تشریفات. بی کبکبه و دستگاه :
خانه هرکه روی بی شکه آن خانه تراست.
سوزنی.
رجوع به شُکُه ْ شود.


کلمات دیگر: