کلمه جو
صفحه اصلی

بی قماش

فرهنگ فارسی

که قماش نداشته باشد . بی رخت و بی اسباب و امتعه و اثاث بطور مطلق .

لغت نامه دهخدا

بی قماش. [ ق ُ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + قماش ) که قماش نداشته باشد. بی رخت و بی اسباب و امتعه و اثاث بطور مطلق : در آن خرگاههای تهی و بی قماش و لاغریها افتادند و بسیار مردم از هر دستی بکشتند و این آن خبر پیشین بود که ترکمانان را بزدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 493 ). رجوع به قماش شود.


کلمات دیگر: