کلمه جو
صفحه اصلی

بی طبع

فرهنگ فارسی

فاقد نیرو و استعداد ٠ بی قریحه

لغت نامه دهخدا

بی طبع. [ طَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + طبع ) فاقد نیرو و استعداد. بی قریحه :
عجب از طبع هوسناک منت می آید
من خود از مردم بی طبع عجب میمانم.
سعدی.
رجوع به طبع شود.


کلمات دیگر: