بی شوکت . بی فر . بی شکوه .
بی فره
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بی فره. [ ف َ رَ / ف َرْ رَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + فره ) بی شوکت. بی فر. بی شکوه :
مخالفان تو بی فره اند و بی فرهنگ
معادیان تو نافرخند و نافرزان.
مخالفان تو بی فره اند و بی فرهنگ
معادیان تو نافرخند و نافرزان.
بهرامی.
و رجوع به فره شود.کلمات دیگر: