کلمه جو
صفحه اصلی

البان

فرهنگ فارسی

( آلبان ) فرانسوا آلبانی معروف به آلبان نقاش ایتالیائی ( و٠ بولونی ۱۵۷۸ - ف۱۶۶٠ ٠ م ٠ ) وی شاگرد کاراش بود ٠ آلبان بسبب پرده های زیبای خویش بنام شاعر گراسها و انا کرئون نقاشی نامیده شده ٠
نام شهریست بمسافت دو مرحله تا غزنین و بین غزنین و کابل است .

لغت نامه دهخدا

البان . [ اَ ل َ ] (اِخ ) نام شهری است به مسافت دو مرحله تا غزنین و بین غزنین و کابل است . (معجم البلدان ). و رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 92 شود.


البان . [ اِ ] (ع مص ) باشیر و بسیارشیر شدن قوم . || شیر فرودآمدن در پستان ناقه . || تلبین (نام آشی است ) ساختن . (منتهی الارب ).


البان. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ لبن. رجوع به لبن شود.

البان. [ اِ ] ( ع مص ) باشیر و بسیارشیر شدن قوم. || شیر فرودآمدن در پستان ناقه. || تلبین ( نام آشی است ) ساختن. ( منتهی الارب ).

البان. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) نام شهری است به مسافت دو مرحله تا غزنین و بین غزنین و کابل است. ( معجم البلدان ). و رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 92 شود.

البان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لبن . رجوع به لبن شود.


دانشنامه عمومی

آلبان. آلبان در معانی زیر کاربرد دارد:
نام باستانی کشور اسکاتلند
آلبان برگ
دکتر آلبان


کلمات دیگر: