کلمه جو
صفحه اصلی

مستعکد

فرهنگ فارسی

شتر و یا سوسمار فربه شده

لغت نامه دهخدا

مستعکد.[ م ُ ت َ ک ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استعکاد. شتر و یاسوسمار فربه شده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شکار پنهان شده. ( منتهی الارب ). || آب جمعشده. ( اقرب الموارد ). رجوع به استعکاد شود.


کلمات دیگر: