کلمه جو
صفحه اصلی

بنح

فرهنگ فارسی

عطایا ٠ شاید در اصل منح بوده است ٠

لغت نامه دهخدا

بنح . [ ب َ ] (ع مص ) بریدن گوشت . || قسمت کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


بنح . [ ب ُ ن ُ ] (ع اِ) عطایا. شاید در اصل منح بوده است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عطایا. (آنندراج ).


بنح. [ ب َ ] ( ع مص ) بریدن گوشت. || قسمت کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

بنح. [ ب ُ ن ُ ] ( ع اِ ) عطایا. شاید در اصل منح بوده است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). عطایا. ( آنندراج ).


کلمات دیگر: