کلمه جو
صفحه اصلی

ایک

فرهنگ فارسی

نام ولایتی است از ولایت فارس

لغت نامه دهخدا

ایک. ( اِ ) شراره آتش. ( هفت قلزم ) ( ناظم الاطباء ).

ایک. [ اَ ] ( ع مص ) انبوه و درهم شدن درخت پیلو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ج ِ ایکة. ( منتهی الارب ). بیشه. ( آنندراج ). بیشه و انبوهی درختان. ( غیاث ). درختان بهم پیچیده. انبوهی از هر درخت که باشد حتی از خرمابنان. بیشه درختان کنار و پیلو. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ایکة شود.

ایک. ( اِخ ) نام ولایتی است از ولایات فارس. ( برهان ). ولایتی است بپارس معرب آن ایج است و از آنجا است مولانا عضد ایجی. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). رجوع به معجم البلدان ذیل کلمه ایج و رجوع به ایگ و ایج و ایچ شود.

ایک . (اِ) شراره ٔ آتش . (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء).


ایک . (اِخ ) نام ولایتی است از ولایات فارس . (برهان ). ولایتی است بپارس معرب آن ایج است و از آنجا است مولانا عضد ایجی . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). رجوع به معجم البلدان ذیل کلمه ٔ ایج و رجوع به ایگ و ایج و ایچ شود.


ایک . [ اَ ] (ع مص ) انبوه و درهم شدن درخت پیلو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ ایکة. (منتهی الارب ). بیشه . (آنندراج ). بیشه و انبوهی درختان . (غیاث ). درختان بهم پیچیده . انبوهی از هر درخت که باشد حتی از خرمابنان . بیشه ٔ درختان کنار و پیلو. (ناظم الاطباء). رجوع به ایکة شود.


دانشنامه عمومی

آیک. آیک (به انگلیسی: Eyke) یک روستا و محله مدنی در بریتانیا است که در Suffolk Coastal واقع شده است. آیک ۳۶۲ نفر جمعیت دارد.
Eyke
TM 31702 51796

گویش مازنی

/ik/ نشانه ی تصغیر در زبان تبری این لفظ در جایگاه پسوند، معنی کوچک و خرد دهد

نشانه ی تصغیر در زبان تبری این لفظ در جایگاه پسوند،معنی ...


پیشنهاد کاربران

ایک یا نقطه های سفید ( Ich ) : [ اصطلاح آکواریم]یک نوع بیماری انگلی با نام علمی Ichthyophthirius میباشد که از غلائم آن ظاهر شدن نقاط سفید رنگ که مثل دانه های نمک در نقاط مختلف پوست میتواند گسترش بیابد و باعث عفونت گردد

اَئُکَ: ( اوستایی ) گفتن، اظهار داشتن، بیان کردن


کلمات دیگر: