کلمه جو
صفحه اصلی

پیشدار

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- دارای پیش ( جلو ). ۲- دارای ضمه ( حرف ). ۳- ( اسم ) حربه ای بسیار بزرگ مانند نیزه ای ستبر و کوتاه از آهن و فولاد که بر آن حلقه های چهارگوشه از فولاد تعبیه کنند و بدان خوک و گراز را کشند. ۴- ماما قابله .

لغت نامه دهخدا

پیشدار. ( نف مرکب ) دارای پیش. || دارای ضمه. || ماما. قابله. ( زمخشری ). مام ناف. پیش نشین. || ( اِ مرکب ) حربه ای باشد بسیار بزرگ که از آهن و فولاد سازند و بر آن حلقه های چهار گوشه هم از فولاد تعبیه کنند و بدان خوک و گراز کُشند. ( برهان ). نیزه دسته ستبر و کوتاه که بدان خوک و گراز کشند. حربه ای باشد که از آهن و فولاد بسازند بر صورت نیزه و کوتاه تر از آن و چون بشکار خوک و گراز روند خوک بر ایشان حمله کندآنرا بر پیشانی گراز فرو کنند چنانکه نتواند پیش آمدن. و سپس او را با شمشیر و دشنه کشند. ( آنندراج ).

گویش مازنی

/pish daar/ جلودار - کنده سنگین اجاقهای روستایی که نقش مضاعف نمودن حرارت و دوام آتش را ایفا می نماید & نوعی سه شاخه ی افقی برای شکار خوک

پیشنهاد کاربران

پیش یعنی برگ درخت نخل دار هم به معنی چوب


کلمات دیگر: