کسی که جرس بر کمر بسته و پیوسته جرس را می جنباند تا پاسبانان شاه بخواب نروند .
جرس جنبان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جرس جنبان. [ ج َ رَ جُم ْ ] ( نف مرکب ) کسی که جرس بر کمر بسته و پیوسته جرس رامی جنباند تا پاسبانان شاه بخواب نروند :
من از سحر سحر پیکان راهم
جرس جنبان هارونان شاهم.
جرس جنبان خراب و پاسبان مست.
من از سحر سحر پیکان راهم
جرس جنبان هارونان شاهم.
نظامی.
فتاده پاسبان را چوبک از دست جرس جنبان خراب و پاسبان مست.
نظامی.
رجوع بجرس شود.کلمات دیگر: