کلمه جو
صفحه اصلی

اتومات


برابر پارسی : خودکار

فارسی به انگلیسی

automat

فرهنگ فارسی

خودکار، آلتی که بافنرکارکند، شخص بی اراده، آدمک

فرهنگ عمید

۱. = اتوماتیک
۲. (اسم ) دستگاه خودکار.

دانشنامه عمومی

اتومات ممکن است در یکی از این معانی به کار رود:
مخفف واژهٔ اتوماتیک (خودکار)
اتومات (موشک) موشک ضدکشتی دوربرد ایتالیایی
اتومات (رستوران) رستورانی که به جای انسان، غذا از ماشین ها خریداری می شود


کلمات دیگر: