یکماهه
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
شهریا
مترادف و متضاد
هر ماهه، یکماهه
فرهنگ فارسی
مال یکماه هر چیز که بر وی یکماه گذشته باشد
لغت نامه دهخدا
یک ماهه. [ ی َ / ی ِ هََ / هَِ ] ( ص نسبی ) مال یک ماه. ( یادداشت مؤلف ). هر چیز که بر وی یک ماه گذشته باشد. ( ناظم الاطباء ). گردآمده در فاصله یک ماه و منسوب به یک ماه. به مدت یک ماه :
به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو بتا
به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی.
رفته در هر هفته یک ماهه رهی.
به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو بتا
به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی.
رودکی.
آفرین بر مرکب میمون میررفته در هر هفته یک ماهه رهی.
منوچهری.
کلمات دیگر: