مترادف باغی : سرکش، نافرمان، یاغی، ظالم ، بستانی، بوستانی
متضاد باغی : رام، فرمانبردار، صحرایی، بیابانی
rebel, insurgent
سرکش، نافرمان، یاغی، ظالم ≠ رام، فرمانبردار
۱. سرکش، نافرمان، یاغی، ظالم ≠ رام، فرمانبردار
۲. بستانی، بوستانی ≠ صحرایی، بیابانی
باغی . (اِخ ) اسماعیل باغی از روات و از مردم باغ است از دهات مرو، و از فضل بن موسی روایت دارد. (از معجم البلدان ).
باغی . (اِخ ) دهی است از دهستان شبانکاره بخش برازجان شهرستان بوشهر که در 36 هزارگزی باختر برازجان و 5 هزارگزی راه فرعی برازجان به ریگ واقع است و 40 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
باغی . (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد که در 24 هزارگزی جنوب خاور اسفراین واقع است . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 258 تن سکنه ، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و پنبه و بنشن و میوه و شغل مردمش زراعت و مالداری وراهش مالرو است . اهالی آنجا در تابستان به کوه سارلی و سیاه میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
باغی . (اِخ ) نام سرهنگی از عیاران و پیروان مقنع : امیر بخارا حسین بن معاذ بود و از مهتران پیروان مقنع مردی بود از مردم بخارا نام او حکیم احمدو باوی سه سرهنگ دیگر بودند نام یکی حشری و دوم باغی و این هر دو از کوشک فضیل بودند... و این هر سه مرد مبارز بودند و عیار و دونده و طرار. (تاریخ بخارا ص 80). و کردک بنزدیک مقنعرفت و باغی که هم از ایشان بود در جنگ کشته شد و جبرئیل سرهای ایشان را به سغد برد. (همان کتاب ص 84).
باغی . (ص نسبی ) (اِخ ) منسوب به باغ از دهات مرو. (از الانساب سمعانی ).
منوچهری .
مسعود سعد.
مولوی (مثنوی ).
نظامی (هفت پیکر).
مولوی .