کلمه جو
صفحه اصلی

باغی


مترادف باغی : سرکش، نافرمان، یاغی، ظالم ، بستانی، بوستانی

متضاد باغی : رام، فرمانبردار، صحرایی، بیابانی

فارسی به انگلیسی

garden

rebel, insurgent


فارسی به عربی

حدیقة

مترادف و متضاد

garden (صفت)
باغی، بستانی

سرکش، نافرمان، یاغی، ظالم ≠ رام، فرمانبردار


۱. سرکش، نافرمان، یاغی، ظالم ≠ رام، فرمانبردار
۲. بستانی، بوستانی ≠ صحرایی، بیابانی


فرهنگ فارسی

خواهنده، جوینده، سرکش، نافرمان، گردنکش
( اسم ) ۱ - سر کش نافرمان گردنکش . جمع : بغاه .
دهی از بوشهر

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِفا. ) سرکش ، نافرمان . ج . بغاة .

لغت نامه دهخدا

باغی. ( ع ص ) راغب. ( تاج العروس ). از مصدر بُغی ̍ و بُغیَه. ( اقرب الموارد ). طالب. ( تاج العروس ) ( اقرب الموارد ). ج ، بُغاة و بُغیان : و خرجوا بغیانا لضوالهم ؛ ای طلابالها. ( از اقرب الموارد ). جوینده. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). خواهنده. || ( از مصدر بَغی ) نافرمان. ( ناظم الاطباء ). عاصی بر خداوند و مردم. ( از اقرب الموارد ). ج ، بُغاة و بُغیان ، ازاطاعت بیرون شونده. ( آنندراج ). سرباز زده. ( ملخص اللغات حسن خطیب ). بی فرمان. ( غیاث اللغات ) :
تیغ او اندر زمانه حشمتی منکر نهاد
تا ازو طاغی و باغی عبرتی منکر گرفت.
مسعود سعد.
تا که نور چرخ گردد سایه سوز
شب ز سایه تست ای باغی روز.
مولوی ( مثنوی ).
- اسب باغی در راه رفتن ؛ اسب تندرو بانشاط. و خلیل بر خلاف صاحب لسان العرب گفته است : فرس باغ گفته نمیشود.
|| در تداول فقه ، آنکه بر امام بدر آید. ( ابوالفتوح رازی ). آنکه بر امام علیه السلام خروج میکند. قتل باغی در صورت امر امام لازم است. ( یادداشت مؤلف ). || ظالم. ( اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ). ستمکار. ستمگر. فزونی طلب. فزونی خواه :
روزی از راه آتشین داغی
سوی باغ من آمد آن باغی.
نظامی ( هفت پیکر ).
و رجوع به باغ و باغیه و بغی شود. || ( نف ) زناکار. ( منتهی الارب ): و اذا احضر الرجل منهم [ من اهل الصین و الهند ] امراءة فبغت فعلیها و علی الباغی بها القتل. ( اخبار الصین و الهند ص 24 س 6 ).
آتش شهوت نسوزد اهل دین
باغیان را برده تا قعرزمین.
مولوی.

باغی. ( ص نسبی ) منسوب به باغ. متعلق بباغ. که در باغ باشد. غیر صحرائی :
بلبل باغی بباغ دوش نوایی بزد
خوبتر از باربد خوبتر از بامشاد.
منوچهری.
|| ( اِ ) عمارتی که در وسط باغ سازند و کلاه فرنگی نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). اما به این معنی جای دیگر دیده نشد.

باغی. ( ص نسبی ) ( اِخ ) منسوب به باغ از دهات مرو. ( از الانساب سمعانی ).

باغی. ( اِخ ) اسماعیل باغی از روات و از مردم باغ است از دهات مرو، و از فضل بن موسی روایت دارد. ( از معجم البلدان ).

باغی. ( اِخ ) نام سرهنگی از عیاران و پیروان مقنع : امیر بخارا حسین بن معاذ بود و از مهتران پیروان مقنع مردی بود از مردم بخارا نام او حکیم احمدو باوی سه سرهنگ دیگر بودند نام یکی حشری و دوم باغی و این هر دو از کوشک فضیل بودند... و این هر سه مرد مبارز بودند و عیار و دونده و طرار. ( تاریخ بخارا ص 80 ). و کردک بنزدیک مقنعرفت و باغی که هم از ایشان بود در جنگ کشته شد و جبرئیل سرهای ایشان را به سغد برد. ( همان کتاب ص 84 ).

باغی . (اِخ ) اسماعیل باغی از روات و از مردم باغ است از دهات مرو، و از فضل بن موسی روایت دارد. (از معجم البلدان ).


باغی . (اِخ ) دهی است از دهستان شبانکاره بخش برازجان شهرستان بوشهر که در 36 هزارگزی باختر برازجان و 5 هزارگزی راه فرعی برازجان به ریگ واقع است و 40 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


باغی . (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد که در 24 هزارگزی جنوب خاور اسفراین واقع است . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 258 تن سکنه ، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و پنبه و بنشن و میوه و شغل مردمش زراعت و مالداری وراهش مالرو است . اهالی آنجا در تابستان به کوه سارلی و سیاه میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


باغی . (اِخ ) نام سرهنگی از عیاران و پیروان مقنع : امیر بخارا حسین بن معاذ بود و از مهتران پیروان مقنع مردی بود از مردم بخارا نام او حکیم احمدو باوی سه سرهنگ دیگر بودند نام یکی حشری و دوم باغی و این هر دو از کوشک فضیل بودند... و این هر سه مرد مبارز بودند و عیار و دونده و طرار. (تاریخ بخارا ص 80). و کردک بنزدیک مقنعرفت و باغی که هم از ایشان بود در جنگ کشته شد و جبرئیل سرهای ایشان را به سغد برد. (همان کتاب ص 84).


باغی . (ص نسبی ) (اِخ ) منسوب به باغ از دهات مرو. (از الانساب سمعانی ).


باغی . (ص نسبی ) منسوب به باغ . متعلق بباغ . که در باغ باشد. غیر صحرائی :
بلبل باغی بباغ دوش نوایی بزد
خوبتر از باربد خوبتر از بامشاد.

منوچهری .


|| (اِ) عمارتی که در وسط باغ سازند و کلاه فرنگی نیز گویند. (ناظم الاطباء). اما به این معنی جای دیگر دیده نشد.

باغی . (ع ص ) راغب . (تاج العروس ). از مصدر بُغی ̍ و بُغیَه . (اقرب الموارد). طالب . (تاج العروس ) (اقرب الموارد). ج ، بُغاة و بُغیان : و خرجوا بغیانا لضوالهم ؛ ای طلابالها. (از اقرب الموارد). جوینده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). خواهنده . || (از مصدر بَغی ) نافرمان . (ناظم الاطباء). عاصی بر خداوند و مردم . (از اقرب الموارد). ج ، بُغاة و بُغیان ، ازاطاعت بیرون شونده . (آنندراج ). سرباز زده . (ملخص اللغات حسن خطیب ). بی فرمان . (غیاث اللغات ) :
تیغ او اندر زمانه حشمتی منکر نهاد
تا ازو طاغی و باغی عبرتی منکر گرفت .

مسعود سعد.


تا که نور چرخ گردد سایه سوز
شب ز سایه ٔ تست ای باغی روز.

مولوی (مثنوی ).


- اسب باغی در راه رفتن ؛ اسب تندرو بانشاط. و خلیل بر خلاف صاحب لسان العرب گفته است : فرس باغ گفته نمیشود.
|| در تداول فقه ، آنکه بر امام بدر آید. (ابوالفتوح رازی ). آنکه بر امام علیه السلام خروج میکند. قتل باغی در صورت امر امام لازم است . (یادداشت مؤلف ). || ظالم . (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). ستمکار. ستمگر. فزونی طلب . فزونی خواه :
روزی از راه آتشین داغی
سوی باغ من آمد آن باغی .

نظامی (هفت پیکر).


و رجوع به باغ و باغیه و بغی شود. || (نف ) زناکار. (منتهی الارب ): و اذا احضر الرجل منهم [ من اهل الصین و الهند ] امراءة فبغت فعلیها و علی الباغی بها القتل . (اخبار الصین و الهند ص 24 س 6).
آتش شهوت نسوزد اهل دین
باغیان را برده تا قعرزمین .

مولوی .



فرهنگ عمید

۱. ظالم.
۲. سرکش، نافرمان، گردنکش.

دانشنامه عمومی

باغی جماعت و شهرکی در جنوب غربی کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ مومن آباد ولایت ختلان قرار دارد. جمعیت این جماعت ۷۹۶۱ است.
فهرست جماعت های تاجیکستان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باغی به معنای خروج کننده بر امام معصوم علیه السّلام است. از این عنوان در باب جهاد بحث شده است.
باغی بر کسی اطلاق می شود که بیعت خویش را با پیشوای معصوم علیه السّلام شکسته و از اطاعت وی بیرون رفته باشد.

احکام ظاهری باغی
باغی هرچند در باطن در زمره ی کفّار است، لیکن برحسب ظاهر، احکام جاری بر مسلمانان- مانند جواز خوردن ذبیحه ی ایشان، ازدواج با آنان، حرمت اموال و ناموسشان- بر او نیز جاری است، مگر آنکه ناصبی باشد.

جهاد با باغی
جهاد با باغی در صورت دعوت امام معصوم علیه السّلام یا منصوب از سوی ایشان، واجب و سرپیچی از آن، گناه کبیره است. با قیام به جهاد در حدّ کفایت، وجوب از دیگران ساقط می شود، مگر آنکه امام علیه السّلام فرد یا افراد خاصّی را به جهاد فراخواند که در این صورت، بر آنان اجابت، واجب عینی خواهد بود.

فرار از جهاد با باغی
...

پیشنهاد کاربران

باغی : محمد حسین باغی دوبلور و گوینده ی معروف تلویزیون ایران است. او که در سال ۱۳۲۹ ه. ش. به دنیا آمده بود ، دهها فیلم و انیمیشن خارجی را دوبله کرد . باغی مجری برنامه ی یک مسابقه سی سوال بود . او صدایی قدرتمند و خوش آهنگ داشت و برای پیام های بازرگانی گویندگی می کرد . وی در روز ۲۹ آذر ۱۳۸۹ درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد .


کلمات دیگر: