برابر پارسی : خاموش، گــُنگ
ابکم
برابر پارسی : خاموش، گــُنگ
فرهنگ فارسی
گنگ، زبان بسته، بکم جمع
( صفت ) گنک گنگ لاج ( در تازی تانیث آن بکمائ و جمعش بکم است ).
گنگ
( صفت ) گنک گنگ لاج ( در تازی تانیث آن بکمائ و جمعش بکم است ).
گنگ
فرهنگ معین
(اَ کَ ) [ ع . ] (ص . ) گنگ .
لغت نامه دهخدا
( آبکم ) آبکم. [ ک َ ] ( اِ ) نوعی از مار.
ابکم. [ اَ ک َ ] ( ع ص ) گنگ. گنگ لاج. مؤنث : بَکْماء. ج ، بُکم :
زیرا که جهان ز آزمایش
بس نادره ناطقی است ابکم.
که نکوگوی باش یا ابکم.
ز هزل و ژاژ گفتن ابکمی کو.
بی آنکه در تو معجز عیسی مریم است
بینا شود بهمت تو آنکه اکمه است
گویا شود بمدحت تو آنکه ابکم است.
ابکم. [ اَ ک َ ] ( ع ص ) گنگ. گنگ لاج. مؤنث : بَکْماء. ج ، بُکم :
زیرا که جهان ز آزمایش
بس نادره ناطقی است ابکم.
ناصرخسرو.
کرد عقلم نصیحتی محکم که نکوگوی باش یا ابکم.
سنائی.
همه گوینده فسق و فجوریم ز هزل و ژاژ گفتن ابکمی کو.
سنائی.
گر فی المثل باکمه و ابکم نظر کنی بی آنکه در تو معجز عیسی مریم است
بینا شود بهمت تو آنکه اکمه است
گویا شود بمدحت تو آنکه ابکم است.
سوزنی.
ابکم . [ اَ ک َ ] (ع ص ) گنگ . گنگ لاج . مؤنث : بَکْماء. ج ، بُکم :
زیرا که جهان ز آزمایش
بس نادره ناطقی است ابکم .
کرد عقلم نصیحتی محکم
که نکوگوی باش یا ابکم .
همه گوینده ٔ فسق و فجوریم
ز هزل و ژاژ گفتن ابکمی کو.
گر فی المثل باکمه و ابکم نظر کنی
بی آنکه در تو معجز عیسی مریم است
بینا شود بهمت تو آنکه اکمه است
گویا شود بمدحت تو آنکه ابکم است .
زیرا که جهان ز آزمایش
بس نادره ناطقی است ابکم .
ناصرخسرو.
کرد عقلم نصیحتی محکم
که نکوگوی باش یا ابکم .
سنائی .
همه گوینده ٔ فسق و فجوریم
ز هزل و ژاژ گفتن ابکمی کو.
سنائی .
گر فی المثل باکمه و ابکم نظر کنی
بی آنکه در تو معجز عیسی مریم است
بینا شود بهمت تو آنکه اکمه است
گویا شود بمدحت تو آنکه ابکم است .
سوزنی .
فرهنگ عمید
زبان بسته، لال، گنگ.
فرهنگ فارسی ساره
خاموش، گُنگ
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أَبْکَمُ: لال مادر زاد ("أبکم " کسی است که از شکم مادر ، لال به دنیا آید ، نه چیزی بفهمد و نه بتواند بفهماند ، بعضی گفتهاند ابکم ، آن کسی است که نتواند سخن گوید)
ریشه کلمه:
بکم (۶ بار)
«راغب» در «مفردات» می گوید: «أَبْکَم» از مادّه «بکم» به معنای کسی است که به طور مادرزاد گنگ متولد می شود. بنابراین: کُلُّ أَبْکَمَ أَخْرَسُ وَ لَیْسَ کُلُّ أَخْرَسَ أَبْکَمُ: «هر ابکمی، اخرس است اما هر اخرسی، ابکم نیست». سپس اضافه می کند: گاهی این ماده در مورد کسی اطلاق می شود که به خاطر ضعف عقل از سخن گفتن عاجز و ناتوان است.
اَبْکَمْ به معنی لال مادر زاد است چنانکه طبرسی و راغب و ابن اثیر در نهایه، تصریح کردهاند و جمع آن بُکم است یکی از آن دو لال است و بر چیزی قادر نیست، و مثل کرند، لالند، کورانند پس بر نمیگردند. راغب میگوید: اَبکم کسی است که لال به دنیا آید و اخرس مطلق لال است خواه از مادر زائیده شود و خواه بعداً لال گردد پس میان آن دو عموم و خصوص مطلق هست. هر ابکم اخرس است و بعضی ابکم اخرس نیست. مراد از صمّ و بکم در آیه فوق و نظائر آن کسیاند که به حرف حق گوش نمیدهند و به آن اقرار نمیکنند. در چهر آیه، کلمه صمّ قبل از «بکم» آمده و در آیه 97 اسراء «بکم» از «صمّ» جلوتر آمده است وانگهی بنا بر تصریح طبرسی: اَصَّمَ کسی است که کر متولد شده باشد. علی هذا نمیتوان گفت علّت جلو افتادن «صمّ» آن است که انسان اوّل کر و بعد لال میشود. زیرا این در صورتی است که لالی و کری از عوارض بعدی باشد. ولی بعید نیست که بگوییم: قاعده چون گوش نشنود ربان قادر بتکلّم نخواهد بود، لذا در چهار آیه که راجع به دنیا است «صم» بدین اعتبار از «بکم» جلو افتاده است و در آیه اسراء که آمده «وَ نَحْشُرُهُمْ یَومَ الْقِیمَةِ علی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَ صُمّاً» شاید گرفتار اوّل بلا را میبیند، بعد اظهار میدارد، بعد به کلام دادرس گوش میدهد و آنها از هر سه محروماند میدهد و آنها نیز آیات حق را نمیدیدند، و به حرف حق اعتراف نمیکردند و گوش نمیدادند و اللّه العالم.
ریشه کلمه:
بکم (۶ بار)
«راغب» در «مفردات» می گوید: «أَبْکَم» از مادّه «بکم» به معنای کسی است که به طور مادرزاد گنگ متولد می شود. بنابراین: کُلُّ أَبْکَمَ أَخْرَسُ وَ لَیْسَ کُلُّ أَخْرَسَ أَبْکَمُ: «هر ابکمی، اخرس است اما هر اخرسی، ابکم نیست». سپس اضافه می کند: گاهی این ماده در مورد کسی اطلاق می شود که به خاطر ضعف عقل از سخن گفتن عاجز و ناتوان است.
اَبْکَمْ به معنی لال مادر زاد است چنانکه طبرسی و راغب و ابن اثیر در نهایه، تصریح کردهاند و جمع آن بُکم است یکی از آن دو لال است و بر چیزی قادر نیست، و مثل کرند، لالند، کورانند پس بر نمیگردند. راغب میگوید: اَبکم کسی است که لال به دنیا آید و اخرس مطلق لال است خواه از مادر زائیده شود و خواه بعداً لال گردد پس میان آن دو عموم و خصوص مطلق هست. هر ابکم اخرس است و بعضی ابکم اخرس نیست. مراد از صمّ و بکم در آیه فوق و نظائر آن کسیاند که به حرف حق گوش نمیدهند و به آن اقرار نمیکنند. در چهر آیه، کلمه صمّ قبل از «بکم» آمده و در آیه 97 اسراء «بکم» از «صمّ» جلوتر آمده است وانگهی بنا بر تصریح طبرسی: اَصَّمَ کسی است که کر متولد شده باشد. علی هذا نمیتوان گفت علّت جلو افتادن «صمّ» آن است که انسان اوّل کر و بعد لال میشود. زیرا این در صورتی است که لالی و کری از عوارض بعدی باشد. ولی بعید نیست که بگوییم: قاعده چون گوش نشنود ربان قادر بتکلّم نخواهد بود، لذا در چهار آیه که راجع به دنیا است «صم» بدین اعتبار از «بکم» جلو افتاده است و در آیه اسراء که آمده «وَ نَحْشُرُهُمْ یَومَ الْقِیمَةِ علی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَ صُمّاً» شاید گرفتار اوّل بلا را میبیند، بعد اظهار میدارد، بعد به کلام دادرس گوش میدهد و آنها از هر سه محروماند میدهد و آنها نیز آیات حق را نمیدیدند، و به حرف حق اعتراف نمیکردند و گوش نمیدادند و اللّه العالم.
wikialkb: أَبْکَم
واژه نامه بختیاریکا
( آب کم ) گَر اَو
پیشنهاد کاربران
لال مادرزاد ( ترجمه شیخ حسین أنصاریان )
بکم
کلمات دیگر: