مترادف احشام : رمه، گله، خدام، خدمتگزاران، نوکران
برابر پارسی : چارپایان، ستوران
retinues
۱. رمه، گله
۲. خدام، خدمتگزاران، نوکران
رمه، گله
خدام، خدمتگزاران، نوکران
احشام . [اِ ] (ع مص ) تشویر دادن . شرمنده گردانیدن . خجل کردن . || شنوانیدن مکروهی را. || آزار کردن . || بخشم آوردن . (تاج المصادر).
احشام . [ اَ ] (اِخ ) دهی است بمسافتی اندک در مشرق گاوبندی به جنوب لارستان .
هاتفی .
احشام (به کسره) نام یکی از روستاهای شهرستان لامرداستان فارس است که به دلیل سر دو راهی قرار گرفتن این روستا مردم این مناطق این روستا را با نام دوراهی احشوم می شناسند (به کسره)
ستوران، چارپایان