کلمه جو
صفحه اصلی

واقعی


مترادف واقعی : حقیقی، صحیح، مستند

متضاد واقعی : غیرواقعی

برابر پارسی : درست، راست، راستین

فارسی به انگلیسی

real, actual, true


actual, bona fide, concrete, factual, genuine, historical, literal, living, true, mccoy, objective, practical, pukka, real, real-life, right, simon-pure, sincere, sooth, straight, substantial, substantive, tangible, trueborn, unfeigned, veritable, virtual, honest-to-goodness, regular, truthful

actual, bona fide, concrete, factual, genuine, historical, literal, living, true, McCoy, objective, practical, pukka, real, real-life, right, simon-pure, sincere, sooth, straight, substantial, substantive, tangible, trueborn, unfeigned, veritable, virtual


فارسی به عربی

اصیل , جدا , حرفی , حقیقی , خرسانة , صحیح , ضروری , فعلی , واقعی , یمین

عربی به فارسی

وابسته بواقع امر , حقيقت امري , واقعي , واقع بين , تحقق گراي , راستين گراي


واقع بين , تحقق گراي , راستين گراي


مترادف و متضاد

حقیقی ≠ غیرواقعی


صحیح


مستند


very (صفت)
واقعی، حتمی، همان

right (صفت)
راست، صحیح، درست، واقعی، بجا، محقق، ذیحق، درست کار، قائم

true (صفت)
راست، صحیح، درست، واقعی، حقیقی، راستگو، ثابت، فریور، راستین

genuine (صفت)
اصلی، خالص، درست، واقعی، حقیقی، اصل، عینی

essential (صفت)
اصلی، عارضی، واقعی، فرض، ذاتی، اساسی، ضروری، عمده، واجب، لاینفک، بسیار لازم، اساسی ذاتی، جبلی

actual (صفت)
واقعی، حقیقی، فعلی

real (صفت)
واقعی، حقیقی، عملی، حسابی، موجود، صمیمی، طبیعی، راستین، غیر مصنوعی، بی خدشه

factual (صفت)
واقعی، عملی، وابسته بواقع امر، حقیقت امری

concrete (صفت)
واقعی، بهم چسبیده

virtual (صفت)
واقعی، مجازی، موجود بالقوه، تقدیری

veracious (صفت)
درست، واقعی، راستگو

down-to-earth (صفت)
واقعی، واقع بین

sterling (صفت)
واقعی، تمام عیار، دارای عهیار قانونی، ظاهر و باطن یکی

literal (صفت)
دقیق، واقعی، حرفی، تحت اللفظی، لفظی

lifelike (صفت)
واقعی، زندگی مانند

true-life (صفت)
واقعی، مطابق زندگی روزمره

unfeigned (صفت)
واقعی، حقیقی، اصیل، بدون تصنع

veritable (صفت)
واقعی، حقیقی، بتحقیق، بحقیقت، قابل اثبات حقیقت

۱. حقیقی
۲. صحیح
۳. مستند، ≠ غیرواقعی


فرهنگ فارسی

(صفت ) منسوب به واقع حقیقی محقق راست .
ابن علی طوسی شاعری بوده است در دربار اکبر شاه .

فرهنگ معین

(قِ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . )حقیقی ، راست .

لغت نامه دهخدا

واقعی. [ ق ِ ] ( ص نسبی ) حقیقی. راستین. || راست. درست. صحیح. || محقق. به طور یقین. || به طور کامل. ( ناظم الاطباء ).

واقعی. [ ق ِ ] ( اِخ ) ابن علی طوسی شاعری بوده است در دربار اکبرشاه و این اشعار ازوست :
نه بر جبین تو از روی ناز چین پیداست
که بحر حسن تو زد موج اینچنین پیداست
هنوز از می نازست نشأه ای در سر
ز سر گرانیت ای ترک نازنین پیداست
چه احتیاج به ماه نواست در شب عید
ترا که ماه نو از چاک آستین پیداست.
( از تذکره صبح گلشن ).
رجوع به فرهنگ سخنوران ذیل واقعی هروی شود.

واقعی . [ ق ِ ] (اِخ ) ابن علی طوسی شاعری بوده است در دربار اکبرشاه و این اشعار ازوست :
نه بر جبین تو از روی ناز چین پیداست
که بحر حسن تو زد موج اینچنین پیداست
هنوز از می نازست نشأه ای در سر
ز سر گرانیت ای ترک نازنین پیداست
چه احتیاج به ماه نواست در شب عید
ترا که ماه نو از چاک آستین پیداست .

(از تذکره ٔ صبح گلشن ).


رجوع به فرهنگ سخنوران ذیل واقعی هروی شود.

واقعی . [ ق ِ ] (ص نسبی ) حقیقی . راستین . || راست . درست . صحیح . || محقق . به طور یقین . || به طور کامل . (ناظم الاطباء).


واژه نامه بختیاریکا

راستِکوی

پیشنهاد کاربران

هستین

در پهلوی " ویزورد" برابر فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.

راستین

رخداده

بَررُسته واژه ی پارسی ای ست که در واژه نامه ها به معنی واقعی، طبیعی و نباتات آمده.

عینی


کلمات دیگر: