برابر پارسی : ( آبق ) آبک، سیماب
ابق
برابر پارسی : ( آبق ) آبک، سیماب
عربی به فارسی
در انتظار ماندن , درجايي باقي ماندن , بکاري ادامه دادن , تحمل کردن , بخود هموارکردن , نگهداشتن , برقرار داشتن , ماندن , باقيماندن , زنده ماندن , باقي بودن , بيشتر زنده بودن از , گذراندن , سپري کردن , طي کردن برزيستن
فرهنگ فارسی
( آبق ) گریخته سیماب
کنف گریختن بنده بیخوف و رنجی
کنف گریختن بنده بیخوف و رنجی
لغت نامه دهخدا
( آبق ) آبق. [ ب ِ ] ( ع ص ) گریخته. گریزنده.
- عبدآبق ؛ بنده گریخته یا گریزپا. ج ، اُبَّق ، اُبّاق.
آبق. [ ب َ ] ( معرب ، اِ ) معرّب آبَک. زیبق. سیماب.
ابق. [ اَ ] ( ع مص ) گریختن.
ابق. [ اَ ب َ ] ( ع اِ ) کنب. قنب. کنف. نوعی از کتان یا پوست قنب. || رسن که از پوست کنف بود. ( مهذب الاسماء ). || ( مص ) گریختن بنده بی خوف و رنجی ، پنهان شدن او سپس بجائی رفتن.
ابق. [ اُب ْ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَبوق و آبق.
- عبدآبق ؛ بنده گریخته یا گریزپا. ج ، اُبَّق ، اُبّاق.
آبق. [ ب َ ] ( معرب ، اِ ) معرّب آبَک. زیبق. سیماب.
ابق. [ اَ ] ( ع مص ) گریختن.
ابق. [ اَ ب َ ] ( ع اِ ) کنب. قنب. کنف. نوعی از کتان یا پوست قنب. || رسن که از پوست کنف بود. ( مهذب الاسماء ). || ( مص ) گریختن بنده بی خوف و رنجی ، پنهان شدن او سپس بجائی رفتن.
ابق. [ اُب ْ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَبوق و آبق.
ابق . [ اَ ] (ع مص ) گریختن .
ابق . [ اَ ب َ ] (ع اِ) کنب . قنب . کنف . نوعی از کتان یا پوست قنب . || رسن که از پوست کنف بود. (مهذب الاسماء). || (مص ) گریختن بنده بی خوف و رنجی ، پنهان شدن او سپس بجائی رفتن .
ابق . [ اُب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَبوق و آبق .
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أَبَقَ: گریخت
تکرار در قرآن: ۱(بار)
از مادّه «اباق» به معنای فرار کردن بنده، از مولای خود، در اینجا، تعبیر عجیبی است، و نشان می دهد که، ترک اولایِ بسیار کوچک تا چه حد در مورد پیامبران عالی مقام از سوی خداوند، مورد سخت گیری و عتاب واقع می شود، تا آنجا که پیامبرش را بنده فراری می نامد!
تکرار در قرآن: ۱(بار)
از مادّه «اباق» به معنای فرار کردن بنده، از مولای خود، در اینجا، تعبیر عجیبی است، و نشان می دهد که، ترک اولایِ بسیار کوچک تا چه حد در مورد پیامبران عالی مقام از سوی خداوند، مورد سخت گیری و عتاب واقع می شود، تا آنجا که پیامبرش را بنده فراری می نامد!
wikialkb: ریشه_ابق
پیشنهاد کاربران
برده فراری
کلمات دیگر: