هم صدایی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
سجع
مترادف و متضاد
هم اهنگی، هم صدایی، توافق صدا
اتفاق، هم اهنگی، اتحاد، هم صدایی، یک صدایی، هماوایی
هم صدایی، شباهت صدا، قافیهء وزنی یا صدایی
هم صدایی، هم نوایی
فرهنگ فارسی
1. نوعی چندصدایی که در آن همۀ بخشها دارای ریتم یکساناند 2. نوعی چندصدایی که دارای یک خط لحنی اصلی است
دانشنامه آزاد فارسی
از صنایع بدیع لفظی. تکرار یا توزیع مصوت کوتاه یا بلند در کلمات به کاررفته در متن یا شعر است: یاد باد آن که ز ما وقت سحر یاد نکرد (حافظ) که در این مصراع مصوت بلند ā چندبار تکرار شده است. تتابع اضافات تکرار مصوت کوتاه e است که در ادب فارسی، برخلاف ادب عربی، حُسن است. این صنعت در اغلب زبان ها کاربرد دارد و در ضمن هم صدایی موسیقی درونی سخن را باعث می شــود.
wikijoo: هم_صدایی
فرهنگستان زبان و ادب
{homophony} [موسیقی] 1. نوعی چندصدایی که در آن همۀ بخش ها دارای ریتم یکسان اند
2. نوعی چندصدایی که دارای یک خط لحنی اصلی است
پیشنهاد کاربران
هم صدایی : اجرای یک خط ملودیک به وسیله چند ساز یا آواز خوان با زیر و بم یکسان یا با نت هایی یکسان در اکتاوهای متفاوت. ( اصطلاح موسیقی )
کلمات دیگر: