کلمه جو
صفحه اصلی

بافر


برابر پارسی : میانگیر، انبارک

فارسی به انگلیسی

buffer

فرهنگ فارسی

دارنده فر

محلولی شامل یک اسید ضعیف و نمک همان اسید یا باز قوی


لغت نامه دهخدا

بافر. [ ف َ ] ( ص مرکب ) ( با + فر )باطمطراق. باشوکت. دارنده فر. باشکوه :
چو زین آگهی شد بفغفور چین
که بافر مردی از ایران زمین.
فردوسی.
نه بافرش همی بینم نه با سنگ
ز فر و سنگ بگریزد بفرسنگ.
نظامی.
بدو گفت کی شاه با فر و هوش
از ایدر سخنهای حاتم نیوش.
سعدی ( بوستان ).
و رجوع به فر شود.

فرهنگ عمید

دارای فروشکوه، باشکوه.

دانشنامه آزاد فارسی

بافر (رایانه). بافِر (رایانه)(buffer)
(یا: حافظۀ میانجی) منطقه ای است در حافظهکه به عنوان یک محیط واسطه ایبرای انباشت داده هامورد استفاده قرار می گیرد و در آن، داده ها موقّتاً منتظر می مانند تا بین دو محل یا دو دستگاه مختلف، منتقل شوند.

بافر (شیمی). بافِر (شیمی)(buffer)
(یا: تامپون) در علم شیمی، آمیزه ای از ترکیبات برای حفظ pH ثابت. معمول ترین بافرها مرکّب از آمیزه ای از یک اسید ضعیف آلیبا یکی از نمک هایش، یا آمیزه ای از نمک های اسیدیاسید فسفریک اند. افزایش یک اسید یا باز به بافر سبب انتقال و تغییر تعادل شیمیاییمی شود و به این ترتیب pH ثابت می ماند.

فرهنگستان زبان و ادب

{buffer} [شیمی] محلولی شامل یک اسید ضعیف و نمک همان اسید یا باز قوی

پیشنهاد کاربران

بافر ( Buffer ) : یک کلینزر – پاک کننده ی متعادل کننده ی pH پوست است که باعث شفافیت و نرمی بیشتر آن می شود. ( لوازم آرایشی )


کلمات دیگر: