کلمه جو
صفحه اصلی

همسایگی


مترادف همسایگی : جوار، مجاورت، نزدیکی

فارسی به انگلیسی

neighbourhood, vicinity, adjacency

neighbourhood, vicinity


adjacency, vicinity


فارسی به عربی

جوار , هی

مترادف و متضاد

vicinity (اسم)
مجاورت، نزدیکی، بستگی، حومه، همسایگی

neighborhood (اسم)
مجاورت، همسایگی

soda water (اسم)
سودا، لیموناد، همسایگی، مشروب غیر الکلی گازدار

vicinage (اسم)
مجاورت، نزدیکی، اهل محل، همسایگی

neighbourhood (اسم)
همسایگی

جوار، مجاورت، نزدیکی


فرهنگ فارسی

همسایه بودن هم جواری مجاورت : و سبب بیرونی مر گرمی را سه گونه بود: یکی همسایگی جسمی گرم تا سرد را گرم کند.

لغت نامه دهخدا

همسایگی. [ هََ ی َ / ی ِ ] ( حامص مرکب ) همسایه بودن. جوار. مجاورت. ( یادداشتهای مؤلف ).
- همسایگی جستن ؛ همسایه شدن با کسی :
مجویید همسایگی با بدان
مدارید افسوس نابخردان.
اسدی.
- همسایگی گرفتن ؛ همسایه شدن. منزل گرفتن در جایی :
که از بینوایی و بیمایگی
گرفتم در این خانه همسایگی.
نظامی.

فرهنگ عمید

همسایه بودن با هم، در جوار یکدیگر زندگانی کردن.

دانشنامه عمومی

همسایگی (توپولوژی). در توپولوژی، یک همسایگی یکی از مفاهیم اساسی در فضاهای توپولوژیک است. همسایگی یک نقطه، یک مجموعه شامل آن نقطه است.

همسایگی (ریاضیات). در توپولوژی، یک همسایگی یکی از مفاهیم اساسی در فضاهای توپولوژیک است. همسایگی یک نقطه، یک مجموعه شامل آن نقطه است.
فرض می کنیم p یک نقطه از فضای متری X باشد. و V ⊂ X {\displaystyle V\subset X}  .
یک همسایگی نقطهٔ p با شعاع r، مجموعه ای است مثل (Nr(p شامل تمام نقاطی چون q که d(p،q)<r.
N r ( p ) = { q ∈ X | d ( p , q ) < r } {\displaystyle N_{r}(p)=\{q\in X\;|\;d(p,q)<r\}}

جدول کلمات

جوار

پیشنهاد کاربران

مجاورت

مجاورت، جوار، نزدیکی


کلمات دیگر: