کلمه جو
صفحه اصلی

احدی


برابر پارسی : هیچکسی

فرهنگ فارسی

( اسم ) تائ نیث احد
هیچکس

فرهنگ معین

(اَ حَ ) [ ع - فا. ] (مبهم )یک تن ، هیچکس ، کسی .
( ~. ) [ ع - فا. ] (ص نسب . اِ. ) ۱ - منسوب به احد. ۲ - مربوط به خدای یگانه . ۳ - فرقه ای از سپاهیان پادشاه هند.

(اَ حَ) [ ع - فا. ] (مبهم )یک تن ، هیچکس ، کسی .


( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب . اِ.) 1 - منسوب به احد. 2 - مربوط به خدای یگانه . 3 - فرقه ای از سپاهیان پادشاه هند.


لغت نامه دهخدا

احدی. [ اُ ح ُ ] ( ص نسبی ، اِ ) هر صحابی که غزوه اُحد را درک کرده باشد.

احدی. [ اِ دا ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث اَحَد. یکی. || اِحدی سبع؛ کاری عظیم دشوار.

احدی. [ اَ ح َ ] ( ضمیر مبهم ) هیچ کس. کسی. دیّار. || یکی. یک تن.

احدی. [ اَ ح َ ] ( ص نسبی ، اِ ) منصب داری باشد از انواع منصبداران هند و آن از عهد اکبرشاه معمول گردید. ( چراغ هدایت ). و در بهار عجم آمده که جماعت احدیان تنها منصب ذات دارند و سوار و پیاده متعینه سرکار با خود ندارند - انتهی. و گویند که احدی از طرف پادشاه برای اجرای حکمی بر امر متسلط می شود و بعضی مردم که احدی بسکون حاء گویند صحیح نیست. ( غیاث ). و ظاهراً بهمین معنی در ایران نیز معمول بوده است :
سرو را سختن با قدش از نابلدی است
الف شمع به پیش قد شوخش احدی است.
محسن تأثیر.
|| فرقه ای از سپاهیان پادشاه هندوستان است که هر صد تن را یک سربلوک کرده ، صدی گویند و هزار تن را یک دسته هزاری گویند. ( شعوری ).

احدی . [ اَ ح َ ] (ص نسبی ، اِ) منصب داری باشد از انواع منصبداران هند و آن از عهد اکبرشاه معمول گردید. (چراغ هدایت ). و در بهار عجم آمده که جماعت احدیان تنها منصب ذات دارند و سوار و پیاده متعینه ٔ سرکار با خود ندارند - انتهی . و گویند که احدی از طرف پادشاه برای اجرای حکمی بر امر متسلط می شود و بعضی مردم که احدی بسکون حاء گویند صحیح نیست . (غیاث ). و ظاهراً بهمین معنی در ایران نیز معمول بوده است :
سرو را سختن با قدش از نابلدی است
الف شمع به پیش قد شوخش احدی است .

محسن تأثیر.


|| فرقه ای از سپاهیان پادشاه هندوستان است که هر صد تن را یک سربلوک کرده ، صدی گویند و هزار تن را یک دسته ٔ هزاری گویند. (شعوری ).

احدی . [ اَ ح َ ] (ضمیر مبهم ) هیچ کس . کسی . دیّار. || یکی . یک تن .


احدی . [ اِ دا ] (ع ص ، اِ) تأنیث اَحَد. یکی . || اِحدی سبع؛ کاری عظیم دشوار.


احدی . [ اُ ح ُ ] (ص نسبی ، اِ) هر صحابی که غزوه ٔ اُحد را درک کرده باشد.


فرهنگ عمید

= احد

احد#NAME?


دانشنامه عمومی

احدی (به انگلیسی: Ahdi) یک منطقهٔ مسکونی در پاکستان است که در پنجاب (پاکستان) واقع شده است.
فهرست شهرهای پاکستان

فرهنگ فارسی ساره

هیچ کس


پیشنهاد کاربران

یکی از


یک نفر از

شخصی فردی

یادگیر


کلمات دیگر: