کلمه جو
صفحه اصلی

وراج


مترادف وراج : بیهوده گو، پرچانه، پرحرف، پرگو، حراف، روده دراز، مکثار، هرزه چانه، هرزه درا، یاوه گو

متضاد وراج : کم حرف

برابر پارسی : پرگو

فارسی به انگلیسی

babbler, talkative, chatterbox, chatty, gabby, garrulous, loquacious, magpie, talky, voluble, given to gabbling, windbag

chatty, talkative, given to gabbling


babbler, chatterbox, chatty, gabby, garrulous, loquacious, magpie, talkative, talky, voluble


فارسی به عربی

ثرثار , کثیر الکلام , مهذار

مترادف و متضاد

blabber (اسم)
فضول، حرف مفت زن، وراج

caterer (اسم)
وراج، اذوقه رسان، سورسات چی

blabbermouth (اسم)
حرف، وراج، پرگو

pratfall (اسم)
وراج، امر توهین امیز

pop off (اسم)
وراج

prater (اسم)
وراج، هرزه درای، پچ پچ کننده، یاوه گو

loud-mouthed (صفت)
وراج، دارای صدای بلند، بلند اواز

talkative (صفت)
پر حرف، وراج، پرگو، پرچانه، بسگوی

chatty (صفت)
پر حرف، وراج

loquacious (صفت)
پر حرف، وراج، پرگو

بیهوده‌گو، پرچانه، پرچانه، پرحرف، پرگو، حراف، روده‌دراز، مکثار، هرزه‌چانه، هرزه‌درا، یاوه‌گو ≠ کم‌حرف


فرهنگ فارسی

پرحرف، پرگو، بیهوده گو، پرحرفی، پرگویی
( صفت ) پرحرف روده دراز : این زن کنجکاو و وراج از زیر و بالای زندگی آنهاخیلی چیزها فهمیده بود .

فرهنگ معین

(وِ رّ ) (ص . ) (عا. ) پُر حرف ، روده دراز.

لغت نامه دهخدا

وراج. [ وِرْ را ] ( ص ) از وَرّاج ، مبدل عربی اَرّاج. بسیار دروغگوی. ورغلاننده از مصدر اَرج و اَریج و اَریجَه به قیاس ور و ور زدن به وراج بدل شده. پرحرف. روده دراز. ( فرهنگ فارسی معین ). || پرگوی. ( یادداشت مؤلف ) : این زن کنجکاوو وراج از زیر و بالای زندگی آنها خیلی چیزها فهمیده بود. ( فرهنگ فارسی معین از شوهر آهو خانم ص 522 ).

فرهنگ عمید

پرحرف، پرگو، بیهوده گو.

گویش مازنی

/verraaj/ پرگو

پرگو


واژه نامه بختیاریکا

( ورّاج ) خوش تعریف

جدول کلمات

پرحرف

پیشنهاد کاربران

پرحرف، یاوه گو، روده دراز، بیهوده گو، پرچانه

وراج پرحرف

ابن اقوال. [ اِ ن ُ اَق ْ ] ( ع ص مرکب ) کثیرالکلام.


کلمات دیگر: