مترادف هم زمان : مصادف، معاصر، مقارن، هم دوره
هم زمان
مترادف هم زمان : مصادف، معاصر، مقارن، هم دوره
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
آنی , معاصر
مترادف و متضاد
موافق، متوافق، هم زمان، متقارن، در یک وقت واقع شونده
هم زمان، مقارن، همبود، همزبان، چند مجهولی، باهم واقع شونده
هم زمان، همگاه، هموقت، همگام، واقع شونده بطور همزمان
هم زمان، معاصر، هم دوره
هم زمان، معاصر، مقارن، هم عصر
هم زمان، همگاه، هموقت
هم زمان، متقارن
هم زمان، متقارن
فرهنگ فارسی
ویژگی پدیدههایی که در یک زمان رخ میدهند یا دورۀ زمانی یا فاز یکسان دارند
معاصر، هم دوره
لغت نامه دهخدا
هم زمان. [ هََ زَ ] ( ص مرکب ) هم عصر. معاصر. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
۱. هم روزگار، معاصر، هم دوره، هم عصر.
۲. دارای زمان یکسان.
۲. دارای زمان یکسان.
دانشنامه آزاد فارسی
همزمان (synchronous)
در انتقالات رایانه ایفعالیتی که نظارتبر آن توسط یک ساعتصورت می گیرد، تا همزمانی یک یا چند رخداد در دو نقطه حفظ شود.
در انتقالات رایانه ایفعالیتی که نظارتبر آن توسط یک ساعتصورت می گیرد، تا همزمانی یک یا چند رخداد در دو نقطه حفظ شود.
wikijoo: همزمان
پیشنهاد کاربران
مقارن
مصادف
متقارن
اعتقاد، باور، ایمان، عقیده
کلمات دیگر: