کلمه جو
صفحه اصلی

بازیکن


مترادف بازیکن : بازیگر، ورزشکار

متضاد بازیکن : تماشاچی

فارسی به انگلیسی

player, gambler

player


فارسی به عربی

لاعب

مترادف و متضاد

player (اسم)
هنرپیشه، نوازنده، بازیکن، بازیکن ورزشی

بازیگر، ورزشکار ≠ تماشاچی


فرهنگ فارسی

بازی کننده

فرهنگ معین

(کُ ) (ص . اِ. ) ۱ - کسی که در بازی شرکت می کند. ۲ - بازیگر.

لغت نامه دهخدا

بازی کن. [ ک ُ ] ( نف مرکب ) بازی کننده. لاهی :
بازی کن و چابک و طرب ساز
مالیده سرین وگردن افراز.
نظامی.
به چهر آفتابی به تن گلبنی
به عقل خردمند بازی کنی.
سعدی ( بوستان ).
|| در تداول امروز آنکه نقشی در تآتر و سینما، بر عهده دارد. و رجوع به بازیگر و بازی کردن و بازی کننده شود.

فرهنگ عمید

آن که در مسابقه ای از قبیل فوتبال، والیبال، و مانندِ آن بازی می کند.

دانشنامه عمومی

بازیکن فردی است که در یک مسابقه ورزشی بازی می کند. برخی مسابقه ها مانند کُشتی تک نفره اند. به این معنا که یک بازیکن از یک تیم در مقابل یک بازیکن دیگر از تیم دیگری بازی می کند. گروهی دیگر از مسابقات ورزشی به صورت تیمی یا گروهی برگزار می شوند. به این معنا که چند بازیکن از یک تیم در مقابل چند بازیکن دیگر از تیم حریف بازی می کنند. فوتبال، والیبال و بسکتبال از مسابقاتی هستند که تنها به صورت گروهی برگزار می شوند. این اصطلاح برای کسی که در یک بازی ویدیویی بازی می کند نیز کاربرد دارد.

واژه نامه بختیاریکا

بازِندِه

پیشنهاد کاربران

بازیکن ( Player ) : [اصطلاح بدمینتون]هر شخصی که بدمینتون بازی می کند.

لعاب


کلمات دیگر: