مترادف اتی : ( آتی ) آتیه، آجل، آینده، بعدی، مستقبل
برابر پارسی : ( آتی ) آینده
اتی . [ اَ تی ی ] (ع اِ) چوب یا برگ که در جوی افتد. ج ، اُتی . || جویچه که مردم آنرا بسوی زمین خود آرند. || (ص ) سیل غریب که باران آن بتو نرسیده باشد. (منتهی الارب ). سیل که باران آن در جای دیگر آمده باشد. || مسافری که وطنش معلوم نبود. (منتهی الارب ). ج ، اِتاء.
اتی . [ اَت ْ تا ] (ع حرف جر) حتی . (منتهی الارب ).
اتی . [ اَت ْی ْ ] (ع مص ) آمدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). اتیان . || کردن کاری را: اتی الامر. || هلاک کردن : اتی علیه الدهر؛ هلاک کرداو را زمانه . || آرمیدن با زن : اتی المراءةَ. و به این معنی به طریق کنایه در کتب فقه مستعمل است . || اُتی َ فلان (مجهولاً)؛ دشمن او نزدیکش رسید و قریب است بهمین معنی که گویند: من هیهنا اُتیت َ؛ یعنی از اینجا آمد بر تو بلا. (منتهی الارب ). || بودن : لایفلح الساحر حیث اتی (قرآن 69/20)؛ رستگار نمیشود ساحر هرجا که باشد. (منتهی الارب ).
اتی . [ اِ تی ی ] (ع اِ) اَتِی ّ.
اتی . [ اُ تی ی ] (ع اِ) اَتِی ّ. || ج ِ اَتِی ّ و اَتاء.
دیگری
این چنین – این طور – این گونه
۱مقداری ۲بعضی – گاهی