کلمه جو
صفحه اصلی

بازگفت


مترادف بازگفت : بیان، بیان کرد، تکرارمطلب، دوباره گویی، نقل، واگفت، واگویی

فارسی به انگلیسی

iteration, recital

مترادف و متضاد

بیان، بیان‌کرد، تکرارمطلب، دوباره‌گویی، نقل، واگفت، واگویی


فرهنگ فارسی

اسم مصدر یا مصدر مرخم، بازگفتن، تکرارسخن
بازگو کردن

فرهنگ معین

(گُ ) (اِمص . ) اعتراض .

لغت نامه دهخدا

بازگفت. [گ ُ ] ( مص مرکب مرخم ) تکرار. بازگو کردن. بازگفتن. تکرار سخن : و در افشای سر و بازگفت حرکات وسکنات تو تلقین های بوجه میکرد. ( سندبادنامه ص 92 ).
چون نباشد ز بازگفت گزیر
دانم انگیخت از پلاس حریر.
نظامی.
و آن شکر لب ز روی دمسازی
بازگفتی نکرد از آن بازی.
نظامی.

فرهنگ عمید

بازگفتن، بازگو کردن، تکرار سخن.

پیشنهاد کاربران

روایت


کلمات دیگر: