کلمه جو
صفحه اصلی

اتوماتیک


مترادف اتوماتیک : اتومات، خودکار

برابر پارسی : خودکار، خودبخود

فارسی به انگلیسی

unmanned, automatic, pop-up

unmanned


مترادف و متضاد

automatic (اسم)
اتوماتیک

اتومات، خودکار


فرهنگ فارسی

خودکار، دستگاهی که پس ازبکارافتادن بخودی خودکارکند
( صفت ) دستگاهی که خود به خود کار میکند و نیازی به بودن کارگر بر سر آن نیست خود کار .

فرهنگ معین

(اُ تُ ) [ فر. ] (ص . ) ۱ - ویژگی هر وسیله ای که بدون دخالت انسان و خود به خود کار کند. ۲ - عملی که بدون فکر کردن انجام شود، خودکار (فره ).

فرهنگ عمید

۱. به طور خودکار.
۲. (اسم ) دستگاهی که پس از به کار افتادن احتیاج به نیروی انسانی ندارد.
۳. شخص بی اراده، آدمک.

دانشنامه عمومی

اتوماتیک (ترانه نیکی میناژ). «اتوماتیک» ترانه ای از هنرمند اهل ترینیداد و توباگو نیکی میناژ است. این ترانه در آلبوم جمعه صورتی: نسخه جدید رومن قرار داشت.

فرهنگ فارسی ساره

خودبخود، خودکار


پیشنهاد کاربران

اتوماتیک =خودبکار

ئۆتۆماتیک, خۆگێڕ

خودکار

چیزی که به طور خودکار و بدون کنترل انسان کار کند اتوماتیک است.


کلمات دیگر: