کلمه جو
صفحه اصلی

باستانی


مترادف باستانی : دیرینه، عتیقه، قدیم، قدیمی، کهن، کهنه

متضاد باستانی : جدید، نوین

فارسی به انگلیسی

ancient, antique, early, old, olden, primitive, traditional

ancient, traditional


ancient, antique, early, old, olden, primitive


فارسی به عربی

اثر , تحفة قدیمة , رمادی , قدیم , کلاسیکی ، أَثَر (قَدِیم )

مترادف و متضاد

prime (صفت)
اصلی، باستانی، بهترین، برجسته، عمده، درجه یک، اولیه، اول، نخستین، نخست

gray (صفت)
بی رنگ، پیر، کهنه، باستانی، خاکستری، سفید، سفید مایل به خاکستری، سفید شونده، رو به سفیدی رونده، بد بخت

old (صفت)
مسن، سالخورده، پیر، سالار، قدیمی، کهنه، باستانی، گذشته، پارینه، دیرینه، عتیق، سابق، فرسوده، سابقی، زر، کهن سال، کهنه کار، پیرانه

ancient (صفت)
دیر، پیر، قدیمی، کهنه، باستانی، کهن، پارینه، دیرینه، عتیق، اباء واجدادی

age-old (صفت)
قدیمی، کهنه، باستانی

classical (صفت)
باستانی، کلاسیک، مطابق بهترین نمونه، پیرو سبک های باستانی، ردهای، وابسته به ادبیات باستانی

antique (صفت)
کهنه، باستانی، عتیق

antiquarian (صفت)
باستانی، وابسته ب قدیم

classic (صفت)
باستانی، کلاسیک، مطابق بهترین نمونه، پیرو سبک های باستانی، ردهای، وابسته به ادبیات باستانی

traditionary (صفت)
باستانی، حدیثی، روایتی، روایت شده

relict (صفت)
باستانی، باقی مانده

primeval (صفت)
پیشین، باستانی، اولیه، بسیار کهن

دیرینه، عتیقه، قدیم، قدیمی، کهن، کهنه ≠ جدید، نوین


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - قدیمی کهن . یا آثار باستانی. آثار و ابنی. قدیمی و تاریخی اشیائ عتیقه.

فرهنگ معین

(ص نسب . ) قدیمی ، کهنه .

لغت نامه دهخدا

باستانی. ( ص نسبی ) قدیم. کهن. عتیق. دیرینه. قدیمی :
بکوه اندرون مانده ای دیر گاهی
بسنگ اندرون بوده ای باستانی.
فرخی.
بدان خانه باستانی شدم
به هنجار چون آزمایشگری.
منوچهری.
بر آن وزن این شعر گفتم که گفته ست
ابوالشیص اعرابی باستانی.
منوچهری.
دلجویی کن که نیکوان را
دلجویی رسم باستانی است.
خاقانی.
|| معمر. سالخورده.

فرهنگ عمید

قدیمی، دیرینه، تاریخی.

دانشنامه عمومی

باستانی می تواند به موارد زیر یا نسبت با آنها اشاره کند:
تاریخ باستان
باستان شناسی
ورزش زورخانه ای (ورزش باستانی)
تپه باستانی

جدول کلمات

قدیمی

پیشنهاد کاربران

انتیک


قدیمی ، بسیار کهن
مربوط به دوران ما قبل تاریخ
اولین امپراطوری های دنیا مثل ایران باستان، هند باستان، چین باستان، روم باستان، یونان باستان

باستان ( باس تان ) یک کلمه تورکی است. از فعل باسماق ( باس. باسما. باستون. باسیلی. باستیر. باستیرما. باستیرماق ) . . . . . تان مثل داس تان ( داستان ) . قاس تان ( قاستان. قاسدان نامه ی فردوسی. قیس سا ( قصه . قاس قاس دان نا مه ) ) راس تان ( راستان. مثل داس تان راستان ) . آرتان. اوس تان ( استان ) . آس تان ( آستان. آستانه. آستانا ) . باتان. یاتان. . ساتان. .


کلمات دیگر: