کلمه جو
صفحه اصلی

همیشه


مترادف همیشه : پیوسته، دایم، دایماً، علی الدوام، علی الاتصال، لاینقطع، مدام، مستمرا، هماره، همواره

متضاد همیشه : ابداً، هرگز

فارسی به انگلیسی

evermore, always, constantly, eternally, ever, forever, aye, still

always


always, aye , constantly, eternally, ever, forever, still


فارسی به عربی

ابدا , دائما , ما زال

مترادف و متضاد

ay (قید)
برای همیشه، همیشه، ابد

aye (قید)
برای همیشه، همیشه

evermore (قید)
برای همیشه، همیشه، در تمام وقت

still (قید)
باز هم، همیشه، هنوز، هنوز هم مع ذلک

always (قید)
همیشه، همواره، همه وقت

ever (قید)
همیشه، همواره، هیچ، در هر صورت، هرگز، اصلا

پیوسته، دایم، دایماً، دایماً، علی‌الدوام، علی‌الاتصال، لاینقطع، مدام، مستمرا، هماره، همواره ≠ ابداً، هرگز


فرهنگ فارسی

دائم، مدام، جاوید، پیوسته، همواره، پیوستگی
۱- همواره دایما: نفس همیشه داناست . ۲- ( درجمل. منفی ) هرگز هیچوقت : دلی که بست. انی پیرزال جادونیست همیشه خست. زخم جهان بدخو نیست . ( اثیراخسیکتی ) ۳ - ( اسم ) ابد . یابرای همیشه . الی الابد تاابد. یا یک باربرای همیشه . کاری که یک بار انجام دهند و دوام آنرا جاودانی خواهند: و باین هرج و مرج و هرکه هر که گری. آومر یک بار برای همیشه پایان بدهیم .

فرهنگ معین

(هَ ش ) (ق . ) پیوسته ، همواره .

لغت نامه دهخدا

همیشه. [ هََ ش َ / ش ِ ] ( ق ) دائم. همواره. همه اوقات :
بتا، نگارا! از چشم بد بترس و مکن
چرا نداری با خود همیشه چشم پنام ؟
شهید بلخی.
بخل همیشه چنان ترابد از آن روی
کآب چنان از سفال نو بترابد.
خسروانی.
همیشه کفش و پیش را کفیده بینم من
به جای کفش و پیش دل کفیده بایستی.
معروفی بلخی.
ایا نشسته به اندیشگان حزین و نژند
همیشه اختر تو پست و همت تو بلند.
آغاجی.
به ابر رحمت ماند همیشه دست امیر
چگونه ابر؟ کجا توتکیش باران است.
عماره مروزی.
شنیدم که گشتاسب را خویش بود
پسر را همیشه بداندیش بود.
فردوسی.
خردمند گفت ای گرانمایه شاه
همیشه به تو تازه بادا کلاه.
فردوسی.
چو او را به رزم اندرون دیدمی
همیشه از این روز ترسیدمی.
فردوسی.
باغبان شد به سوی رز به سحرگاهان
که دلش بود همیشه سوی رز خواهان.
منوچهری.
اگر عقل فانی نگردد تو عقلی
وگر جان همیشه بماند تو جانی.
منوچهری.
همیشه در فزع از وی سپاهیان ملوک
چنان کجا به نواحی عقاب بر خرچال.
زینبی.
همیشه این دولت بزرگ پاینده باد و هر روزی فزونتر. ( تاریخ بیهقی ). همیشه میخواستم که آن را بشنوم از معتمدی که آن را به رأی العین دیده باشد. ( تاریخ بیهقی ). همیشه چشم نهاده بود تا پادشاهی بزرگ و جبار بر چاکری خشم گرفتی آنگاه او از کرانه بجستی و گفتی... فلان را من فروگرفتم. ( تاریخ بیهقی ). ایزدتعالی همیشه ملک رادوستکام داراد. ( کلیله و دمنه ). همیشه حکمای هر صنف از اهل علم میکوشند تا... ( کلیله و دمنه ). و به حال خردمند آن لایقتر که همیشه طلب آخرت را بر دنیا مقدم دارد. ( کلیله و دمنه ).
چو چشم بد همیشه دورم از تو
چو بدخواه لبت رنجورم از تو.
نظامی.
از آن به دیرمغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست.
حافظ.

فرهنگ عمید

دائم، مدام، جاوید، پیوسته، همواره.

دانشنامه عمومی

همیشه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
همیشه (ترانه آرش و آیسل)
همیشه (فیلم ۱۹۸۹)
همیشه (فیلم ۱۹۹۷)

گویش اصفهانی

تکیه ای: hamiša
طاری: hamiša
طامه ای: hamiša
طرقی: hamiša
کشه ای: hamiša
نطنزی: hamiša


جدول کلمات

دایم

پیشنهاد کاربران

استدامه

پیوسته، دایم، دایماً، علی الدوام، علی الاتصال، لاینقطع، مدام، مستمرا، هماره، همواره، ابد، ابدی، مستدام


همیشه: در پهلوی همیشگhamēšag بوده است.
( ( جهان بی سر و تاج خسرو مباد !
همیشه بماناد جاوید و شاد ! ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 229. )


همه ساله

همیشه کوردیه

همی=همه
شه، سه، سا، سات=وقت

سرپرشت=سرپرست

همیشه کلمه ای است با ریشه اکدی umushu که به صورت hammasha وارد زبان آشوری و به صورت همشه ( həmməşə ) وارد زبان ترکی شده است

همیشه


کلمات دیگر: