کلمه جو
صفحه اصلی

واکس زدن

فارسی به انگلیسی

polish, to polish

to polish


polish


فارسی به عربی

ثقل

مترادف و متضاد

polish (فعل)
پرداختن، براق کردن، پرداخت کردن، صیقل دادن، جلا دادن، صیقل کردن، مالیدن، سوهان زدن، واکس زدن

simonize (فعل)
برق انداختن، واکس زدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) با واکس براق کردن ( کفش ) .

لغت نامه دهخدا

واکس زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) واکس بروی کفش مالیدن. کفش را با واکس برّاق و تابان کردن. رجوع به واکس شود.

پیشنهاد کاربران

( figurative )
black


کلمات دیگر: