کلمه جو
صفحه اصلی

وراثت


برابر پارسی : بازمانده، مانداک، مرده ریگ

فارسی به انگلیسی

inheritance, succession


inheritance, succession, heredity

heredity, inheritance


فارسی به عربی

میراث , وراثة

مترادف و متضاد

inheritance (اسم)
اری، میرای، وراثت، مرده ریگ، میرای بری

succession (اسم)
سلسله، توالی، ردیف، وراثت، ترادف، جانشینی، پی ایی

heirship (اسم)
وراثت، واری بودن

heredity (اسم)
وراثت، انتقال موروثی، تمایل برگشت باصل، تواری، رسیدن خصوصیات جسمی و روحی باری

فرهنگ فارسی

میراث بردن، آنچه که ازمیت برای بازماندگان بماند
۱- ( مصدر ) ارث بردن مرده ریگ یافتن . ۲ - انتقال حقوق مکتسبه وصفات مشخص شده درخو نیکفرد با عقاب . ۳ - ( اسم ) ارث بری : ( ... تانوبت وراثت به یعرب بن قحطان برسید... یا علم وراثت . ۱ - علمی است که تا اول بر مقتضای علم در است(علمی است که اول تا آنرا نخوانند و ندانند عمل کردن نتوانند ) عمل نکنند آن را ندانند و نیابند و این معنی مستفاد است ازاین حدیث که من عمل بما علم ورثه الله علم مالم یعلم ... . ۲ - علمی است که از کیفیت انتقال صفات طبیعی یا مرض یکفرد با ولادش بحث میکند.

انتقال صفات از والدین به فرزندان ازطریق فام‌تن‌ها


فرهنگ معین

(وَ ثَ ) [ ع . وراثة ] (مص م . ) ارث بردن .

لغت نامه دهخدا

وراثت. [ وِ ث َ ] ( از ع ، اِمص ) میراث گرفتن. وراثة. ارث بردن. مرده ریگ یافتن. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِمص ) ارث بردگی. ( ناظم الاطباء ). ارث بری. ( فرهنگ فارسی معین ). || انتقال حقوق مکتسبه وصفات مشخص شده در خون یک فرد به اعقاب. ( فرهنگ فارسی معین ) : امیر نصر عزت و نکبت را از پدر بزرگوار به وراثت دریافت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). از احوال خویش و رسیدن نوبت ملک بدو و وارثت خانه قدیم... آگاهی داد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || ( اصطلاح صوفیه ) علم وراثت علمی است که تا اول بر مقتضای عالم دراست ( علمی است که اول تا آن را نخوانند و ندانند عمل کردن نتوانند ) عمل نکنند آن را ندانند و نیابند و این معنی مستفاد است از این حدیث که من عمل بما علم ورثه اﷲ علم ما لم یعلم. ( فرهنگ فارسی معین از مصباح الهدایه ص 65 ). || ( اصطلاح طبیعی ) علم وراثت علمی است که از کیفیت انتقال صفات طبیعی یا مرض یک فرد به اولادش بحث میکند. ( فرهنگ فارسی معین ).

وراثة. [ وِ ث َ ] ( ع مص ) ورث. ارث. رثة. تراث. میراث گرفتن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( از آنندراج ). میراث یافتن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رجوع به وراثت و رجوع به ارث شود.

وراثت . [ وِ ث َ ] (از ع ، اِمص ) میراث گرفتن . وراثة. ارث بردن . مرده ریگ یافتن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) ارث بردگی . (ناظم الاطباء). ارث بری . (فرهنگ فارسی معین ). || انتقال حقوق مکتسبه وصفات مشخص شده در خون یک فرد به اعقاب . (فرهنگ فارسی معین ) : امیر نصر عزت و نکبت را از پدر بزرگوار به وراثت دریافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). از احوال خویش و رسیدن نوبت ملک بدو و وارثت خانه ٔ قدیم ... آگاهی داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || (اصطلاح صوفیه ) علم وراثت علمی است که تا اول بر مقتضای عالم دراست (علمی است که اول تا آن را نخوانند و ندانند عمل کردن نتوانند) عمل نکنند آن را ندانند و نیابند و این معنی مستفاد است از این حدیث که من عمل بما علم ورثه اﷲ علم ما لم یعلم . (فرهنگ فارسی معین از مصباح الهدایه ص 65). || (اصطلاح طبیعی ) علم وراثت علمی است که از کیفیت انتقال صفات طبیعی یا مرض یک فرد به اولادش بحث میکند. (فرهنگ فارسی معین ).


فرهنگ عمید

۱. میراث بردن.
۲. (اسم ) (زیست شناسی ) منتقل شدن صفات والدین به فرزند از طریق ژن.

دانشنامه عمومی

انتقال صفات از والدین به فرزندان را وراثت می گویند.
زیست شناسی و آزمایشگاه ۲، سال سوم آموزش متوسطه
کلمهٔ وراثت در ابتدا در زمینهٔ وسیع تری مورد استفاده قرار می گرفت؛ چرا که مرز میان صفات اکتسابی و صفات ژنتیکی به درستی مشخص نبود. این دو تعریف تنها در اواخر قرن نوزدهم از هم جدا شدند.
امروزه وراثت از مباحث علم ژنتیک است.
برای نخستین بار، گرگور مندل با پایه گذاری قوانین وراثت در قرن نوزدهم میلادی مدلی برای نشان دادن نحوهٔ انتقال صفات از والدین به فرزندان در پیشنهاد داد. از آن جا که ماهیت مادهٔ ژنتیکی که عامل انتقال خصوصیات است، در آن زمان مشخص نبود، این پیشنهاد رد شد.

(پیشنهاد کاربران) ریگداشت.


دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:ژنتیک

فرهنگ فارسی ساره

همریگ


فرهنگستان زبان و ادب

{heredity} [زیست شناسی] انتقال صفات از والدین به فرزندان ازطریق فام تن ها

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در قرآن مجید آیاتی در مورد وراثت آمده است که به آنها در این مقاله میپردازیم.
آیات متعدّدی از وراثت خداوند سخن می گویند. چون حقیقت ارث ، انتقال، و لازمه انتقال این است که وارث ، پیش از ارث بردن، فاقد میراث باشد، کاربرد این واژه درباره خداوند که مالک زمین ، آسمان و ... است، حقیقی نیست. علاّمه طباطبایی می گوید: در وراثت خداوند، عنایتی وجود داشته که پس از مرگ انسان ها، مالکیّت اعتباری اشیا به او منتقل می شود؛ حال آن که همواره مالک حقیقی همه اشیا است و در حقیقت، انتقالی وجود ندارد. شاید تفسیر میراث درباره خداوند به آن چه به ارث برده می شود (مایتوارث) بر همین اساس باشد. ممکن است گفته شود: این واژه درباره خداوند، به معنای کنایی آن (بقا) به کار رفته است. برخی از آیات، خداوند را وارث آسمان و زمین و برخی وارث انسان معرّفی می کنند و در آیه ۸۹ انبیاء /۲۱ از زبان زکریا (علیه السلام) بهترین وارث ها نامیده شده است.
وراثت بهشت
در آیاتی از قرآن، وراثت بهشت مطرح شده است که گویا کاربرد وراثت در این باره، بلکه درباره کتاب آسمانی و حتّی زمین در بعضی موارد، مجازی است. از آن جا که قوام وراثت، به انتقال مِلک از شخصی به شخص دیگر است و این معنا در این موارد صحّت ندارد؛ بدین سبب، عدّه ای از مفسّران برای به ارث بردن بهشت، توجیهاتی را بیان کرده اند. در روایتی آمده است که در بهشت، برای همه انسان ها جایگاهی وجود دارد و اگر کسی از اهل آتش باشد، دیگران وارث جایگاهش می شوند. در برخی آیات، بهشت، پاداش ایمان و عمل صالح و در برخی دیگر، میراث پرهیزکاران دانسته شده است و در یک مورد از زبان ابراهیم (علیه السلام) تقاضای وراثت بهشت شده است.
وراثت زمین
بعضی آیات، زمین یا بخشی از آن را میراث دانسته، مستضعفان ، بندگان صالح ، بنی اسرائیل یا گروهی از انسان ها را وارثان آن معرّفی می کنند، و در یک مورد، سرزمین و اموالِ اهل کتاب را میراث مؤمنان قرار داده اند.
وراثت کتاب آسمانی
...

پیشنهاد کاربران

از حق های غیرمالی انسان است که به سبب آن شخص ماترک و دارایی مورث خود را تملک می نماید.


کلمات دیگر: