باصفا. [ ص َ ] ( ص مرکب ) پاکیزه. ( ناظم الاطباء ). || جای پاکیزه. - آدم باصفا ؛ آنکه درونی پاک و ظاهر و باطن یکی و عقیده خالص دارد. با حقیقت. پاک ضمیر. پاکدل خوش نیت : و لیکن تو آن میشمر پارسا که باطن چو ظاهر ورا باصفاست.
ناصرخسرو.
مردی نورانی قوی باصفا مرا پیش آمد. ( انیس الطالبین ص 158 ). || خوش آیند. خوشنما. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به صفا شود.
فرهنگ عمید
۱. دارای پاکیزگی و خرمی. ۲. ویژگی باغ و بستان و جای خوش آب وهوا. ۳. [مجاز] خوش خو، مهربان، پاک دل، خوش نیت.